«ماشاالله»؛ اين جمله را روي در مزرعه پرورش شترمرغ با بزرگترين اندازه ممكن و ابتداييترين ابزار نوشتهاند. اينجا مزرعه خانواده غلامي در روستاي پيرود است؛ خانوادهاي كه نسبت به ديگر خانوادههاي روستايي، جمعوجور محسوب ميشود؛ خانوادهاي كه مثل خيليهاي ديگر دست از روستايشان نشستهاند و با كمك كميته امداد، اينجا ماندهاند تا با وجود خشكسالي، رونق را به زندگي برگردانند. فرش و شترمرغ، اقتصاد اين خانواده را تامين ميكنند؛ خانوادهاي كه زنان و مردانشان با صورتي خندان كارهاي روستا را پيش ميبرند؛ پرورش شترمرغ در مزرعه و بافتن فرش در خانه. گزارش خانه غلاميهاي پيرود را بخوانيد و بگوييد: ماشاالله!
براي رسيدن به پيرود، راهي سخت در پيش نيست، اما مسير بسيار طولاني است. اينجا، يكي از روستاهاي اطراف شهر بيرجند است؛ شرقيترين مركز استان كشور كه از تهران با اتومبيل حداقل يكروز فاصله دارد و فقط 200كيلومتر با مرز افغانستان فاصله دارد. از بيرجند تا پيرود و آباديهاي اطراف يكساعت طول ميكشد. مسيري كه به ميزباني مسئولان كميته امداد امام خميني(ره) اين استان طي ميشود.
طول مسير، بهترين و تنها فرصت براي آشنايي با خراسانجنوبي، مردم و اقتصاد و فرهنگ و آداب و رسومشان است. حسيني، معاون كارآفريني كميته امداد است و به نمايندگي از همكارانش، بيوقفه و بدون اينكه نياز داشته باشد به منبعي مراجعه كند، سير تا پياز آمارهاي اين منطقه را ميگويد. استاني با 760هزار نفر جمعيت كه 41درصد آنها روستايي هستند. استاني با 3600روستا كه فقط 1700تاي آنها هنوز مسكوني ماندهاند! استاني كه 19سال است خشكسالي را تجربه ميكند و 500آبادياش به تأمين آب با تانكر وابسته هستند.
اقليمي كه ميانگين بارندگي سالانهاش كمتر از 100ميليمتر است، در شرايطي كه ميانگين كشوري، 250ميليمتر است. استاني كه با همه اين كم و كسريها و جمعيتي كه 14درصدش تحت پوشش كميته امداد است، 98درصد توليد زرشك بيدانه كشور را برعهده دارد و بهعنوان يك استان، رتبه اول توليد اين محصول را بين كشورهاي جهان دارد! اقليمي كه انار دارد، پسته دارد و يكي از بهترين شرايط آب و هوايي براي پرورش شترمرغ در آن مهياست. داشتههايي كه كمك ميكند زندگي با تمام مشكلاتش هنور هم در اين محدوده جاري باشد. جريان زندگي خانواده غلامي، نمونهاي از اين زندگيهاست.
- پيرود؛ خشك و بيرود
آسمان اينجا مثل همهجا آبي و صاف است اما چشم كه از آسمان ميگيري و به سمت زمين ميآيي، رنگ غالب، خاكي است. زمين كمتر پوشش گياهي دارد يا اگر در معدود جاهايي داشته باشد، آنقدرها نيست كه سبز، بر قهوهاي غالب زمين غلبه كند. جاده صاف است با آسفالتي با كيفيت متوسط و پيچهايي كه بهندرت راننده را مجبور ميكنند فرمان را از حدي بيشتر بچرخاند. مسير، مستقيم است؛ گويي تمامي ندارد با روستاهايي در كنار جاده كه زمان در آنها ايستاده است؛
روستاهايي كه متروك شدهاند و فقط خانههاي خشت و گليشان هنوز از سطح زمين بلندتر است. تودههايي از خاك كه رازآلود بهنظر ميرسند و دور. راننده ما مرد سپيدمويي است كه بازنشسته صدا و سيماست و بهواسطه ماموريتهاي بيشماري كه داشته، همه اين حوالي و تمام استان و بلكه جادههاي ايران را ميشناسد. همين هم هست كه گاهي پا از روي گاز برميدارد تا ماشين از شتاب بيفتد و بتواند آبانبارهاي بين راهي كه در مسير قناتهاي خشكيده قديمي هستند را نشانمان بدهد.
آقاي راننده كمتر از يك ساعت كه از مسير ميگذرد، وارد جاده فرعي ميشود. جايي كه نمايندگان منطقهاي كميته امداد منتظرمان هستند. به پيرود نزديك شدهايم و توضيحات ميزبانان سازماني ما تقريبا تمام شده. حالا ديگر وقت ديدن است. وقت چيدن حتي! پياده ميشويم و پيش از رسيدن به خانه خانواده غلامي و مزرعه شترمرغشان، فرصت داريم مزرعههاي كوچك انار و پسته را ببينيم و بادگيرهاي چپقي روي سقف خانههاي گلي را كه دريچه كولرهاي سنتي اين اقليم محسوب ميشوند.
- مهمان زندگيهاي تازه
مهماني خيلي زود و در مزرعه شروع ميشود و قرار است كنار دار قالي و پذيرايي با انارهاي حياط خانه تمام شود. شترمرغها با ديدن غريبهها هيجانزده ميشوند و ولولهاي بينشان ميافتد. ميروند و ميآيند. دستهجمعي هم اين كار را ميكنند. با گردنهاي كشيده و چشمهاي درشت. با اين حساب، بيشتر از اينكه ما آنها را ببينيم، آنها ما را زيرنظر دارند! علي، برخلاف پدرش مرد قد بلندي است و از اين نظر، خوب ميتواند با اين پرندههاي چابك كنار بيايد.
اما پدر، برخلاف علي كه بسيار جدي و بهنظر خسته است، خندان و سرحال است. مهربان مثل همان تصوري كه از يك روستايي اصيل انتظار داريم؛ حتي با شترمرغها. ميرود كنار ديوار كوتاه محدوده شترمرغهاي بالغ. علي رفته است داخل و دارد با پرندهها بازي ميكند تا هدايتشان كند سمت ما. پدر اما از پشت ديوار يكيشان را به سمت خودش ميخواند. قلقشان را بلد است. يكيشان ميآيد نزديك، پدر اجازه ميدهد انگشتش را در منقار بگيرد، بعد دستي روي سرش ميكشد.
شترمرغها، به 5دسته تقسيم شدهاند. بالغها جدا نگهداري ميشوند، جوانترها كه كمتر از يكسال سن و كوتاهتر از قد ما قامت دارند، يك طرف و البته، خيلي جوانترها كه حدودا 2ماه از تولدشان گذشته و اندازه يك بوقلمون هستند، جايي جداگانه دارند. ميماند 2رده سني ديگر كه اينجا نيستند. آنها كه تازه سر از تخم بيرون آوردهاند و آنها كه هنوز در تخم و در دستگاه جوجهكشي منتظرند وقت ورود به اين دنيا برايشان فرا برسد. تخمها و جوجهها در كارگاه جوجهكشي كه در حياط خانه پدر مهيا شده، نگهداري ميشوند.
- گرم و خشك دوستداشتني است
«قبلا هم با پدرم دامداري ميكردم. البته به شيوه سنتي و گوسفند داشتيم. در فصلهاي خاصي از سال هم دنبال كار كاشيكاري كه بلدم، ميرفتم.» علي 30سال دارد و 7سالي ميشود كه اين كار را با وامي كه از كميته امداد گرفته شروع كرده است. آنها با استفاده از همين وام 6ميليوني و سرمايه اوليهاي كه خودشان داشتهاند، مزرعه را روبهراه كردهاند؛ «يك خانواده كامل، حدود 5نفر مشغول كار جديد شدهايم.
با مبلغي كه مهيا كرده بوديم، 10شترمرغ پيشمولد گرفتيم، منظورم شترمرغ 18ماهه است كه تقريبا بالغ محسوب ميشود. حدود يك سال و نيم از آنها مراقبت كرديم تا كمكم شروع به تخمگذاري كردند. بعد دستگاه جوجهكشي خريديم و جداي از فروش تخم، كمكم جوجه هم ميفروختيم». ميگويد اين مدت به هر كسي ميخواسته اين كار را انجام دهد، مشاوره داده و اگر كمكي ميخواسته، دريغ نكرده است.
ميگوييم فكر كن ما كه از مزرعهتان خوشمان آمده ميخواهيم همين برنامه را بعد از سفر بچينيم، چه كنيم؟ ميخندد؛ «نه كه فكر كنيد راحت است و فقط پول ميخواهد. اين كار نياز به مراقبت دائم دارد و اينطور نيست كه فقط يك فنس ميكشيم و شترمرغها را به حال خودشان رها ميكنيم كه تخم بگذارند. بايد اطلاعات كافي، حوصله و تجربهاش را داشته باشيد. اين كار ريسك بالايي دارد. شترمرغها در عين حال كه جانوران مقاومي محسوب ميشوند، بسيار حساس هستند.
شما ممكن است با 50ميليون تومان شروع كنيد، اما اگر درست كار و مراقبت نكنيد، ممكن است يكسال از برنامه زمانبندي براي تبديل شترمرغهاي پيشمولد به بالغ، رسيدن به مرحله تخمگذاري و مهمتر از همه، جوجهكشي عقب بيفتيد؛ وضعيتي كه جبرانش از نظر مالي بسيار سخت است.
يا بهعنوان مثال اگر به هر دليلي مثل صاعقه يا آلودگيهاي مختلف صوتي و... شترمرغها بترسند، بهنوعي قهر ميكنند و از تخم ميافتند و حسابي ضرر ميكنيد». بعد هم اشاره ميكند به دوردستها؛ «منطقه ما خشك است، تقريبا بيآب و علف، اما براي پرورش شترمرغ ايدهآل است. چون گرم و خشك است و شترمرغ از رطوبت فراري است. گرما هم از اين نظر خوب است كه هر چه گرمتر باشد، شترمرغ زودتر بالغ ميشود و به تخم ميافتد». هيجان تولد خيلي بيشتر از شور ديدن مرغهاي گردن دراز است؛ اين را بايد وقتي دست به عمل سزارين براي بيرون آمدن راحتتر جوجه از تخم ميزنند، ببينيد و تجربه كنيد.
وقتي نيمهبالايي تخم شكسته ميشود و خيالشان راحت ميشود كه جوجه ديگر براي بيرون آمدن دست و پاي زيادي نميزند و بهخودش آسيب نميرساند، به حال خودش رهايش ميكنند تا بقيه ماجراي تولدش را بهتنهايي تجربه كند! جوجهاي كه با چشمهاي باز اطراف را ميپايد. جوجهاي كه براي صاحبش، حدود 400هزار تومان ميارزد. پدر يكيشان را كه هنوز پا در تخم دارد در دستش ميگيرد و ميگويد:
«با 10شترمرغ شروع كرديم و الان 17شترمرغ بالغ داريم. بالغهايي كه البته همهشان جوجه مزرعه خودمان نيستند و بهاصطلاح، براي جورشدن جنس، بهصورت بالغ خريداري كردهايم. درآمد اصليمان هم از فروش همين جوجههاست. سالانه حدود 300جوجه ميفروشيم. خريدار هم از همين اطراف است». شترمرغها از بهمنماه هر سال تا آبان سال بعد دوره تخمگذاري دارند و برنامه تولد جوجهها هم، اين ماههاست.
- نقش روي فرش، نقشه روي تخمشترمرغ
خانواده غلامي غيراز كار شترمرغ، قاليبافي هم ميكنند. اين را وقتي وارد خانه پسر ميشويم، از دار قالياي كه علم كردهاند ميفهميم؛ «ممكن است روي يك فرش دستباف 6متري حدود يكسال وقت بگذاريم. اغلب هم خود كميته امداد خريدار فرش ميشود كه گرفتار واسطهها نشويم.» روي فرشي كه دارش را بهپا كردهاند.
عروس و خواهرشوهر با هم كار ميكنند. روي طاقچههاي خانه هم پر است از تخمهايي كه با ظرافت نقش خوردهاند و صنايعدستي محسوب ميشوند. نگاه كه از فرش و طاقچهها برداري، خود خانه با همه سادگياش جاذبه توريستي است. اتاقها براساس معماري كويري تفكيك شدهاند. پنجرهها را حسابشده كار گذاشتهاند. پردهها سفيد انتخاب شده و نور از گوشهشان خودش را به فرش ميرساند. نمايي كه با پذيرايي مختصر روستايي بيشتر در خاطر ميماند.
چايمان را كه ميخوريم، برميگرديم به حياط خانه، جايي كه انارهاي تازهرسيده كه از شاخهها آويزان شدهاند و تركيبشان با
برگهاي سبز و خندههاي پيرمرد، بهترين قاب را ميدهد براي عكسي كه به يادگار از خانهشان برميداريم. اينجا، زندگي هنوز در دل مردمي كه دانههاي دلشان پيداست، جاري است؛ شايد تا وقتي هنوز هم درختها انار ميدهند و شترمرغها تخم ميگذارند، ميشود به آينده اميد داشت، حتي اگر آسمان همچنان بخيل باشد و باراني نبارد!
نظر شما