روزنامه كيهان در ستون سرمقالهاش با تيتر« وحدتآفرینی یا وحدتشکنی!؟»، نوشت:
روز قدس روز اسلام است. این را امام راحل به ما یاد داد. پیش از عروجش به آسمان، خیلی چیزهای مهم دیگر هم به ما آموخت. به ما یاد داد که شریک غم همه مظلومان عالم باشیم، به ما یاد داد که در برابر دشمن، وحدت کلمه داشته باشیم و صدها آموزه ارزشمند دیگری که از خود به یادگار گذشت.
سالها از سفر امام راحل میگذرد و امام حاضر همان پرچم را بر دوش دارد، پرصلابت و استوار. مردم هم به آن درسها و درسهای خلف صالحش گوش جان سپردهاند.
همین راهپیمایی روز قدس، یک نمونه عملی از پایبندی مردم بزرگ و رشید ایران به درسهای بزرگ پیشوایان انقلاب است. دیروز مردم ایران بازهم کاری کردند کارستان و نمایشی تاریخی از وحدت به جهانیان نشان دادند.
این روزهای بزرگ و نمادین، روزهای نمایش وحدت و همدلی ایرانیان است. روزهایی عزیز که دنیا با حیرت به آن نگاه میکند. دشمنان ما سالهاست منتظر نشسته به امید روزی که این وحدت بشکند و مردم به آرمانها پشت کنند. این آرزو را تا به حال خیلیها داشتهاند و به گور رفتهاند، بعد از این هم به گور خواهند برد، تا همیشه.
طبیعی است که این روزها، بیش از هروقت دیگری به وحدت و نمایش آن نیازمندیم. دشمن میکوشد در داخل کشور نفوذ کند، دو قطبی ایجاد کند و جنگهای بالادهی و پائیندهی درست کند. صدها و هزاران دلیل و شاهد بر اثبات تلاش همه جانبه دشمن در این فقره وجود دارد و بیان آن تکرار مکررات میشود.
در چنین شرایطی، هر عامل وحدتشکن، هر حرف و حرکت مخالف وحدت ملی،هر گام و تلاش برای زدودن اعتقادات مردم و یا تخریب باورها، خیانتی بزرگ به ملت رشید ایران و اسلام و انقلاب است و درنقطه مقابل، خدمتی عظیم به دشمنانی است که کمر به نابودی ایران و ایرانی بستهاند.
در همه جای دنیا هم چنین است که نمادهای وحدت و روزهای مورد اتفاق همه ملت، مهم و مقدس است و آنها که آن را تخریب میکنند، منفور ملت میشوند.
هشت سال قبل در روز قدس سال 88 جماعتی پس از چند ماه تکرار دروغ تقلب در انتخابات، ناگهان نقاب از چهره برانداختند و شعاری را که دو روز قبل از روز قدس 88 توسط سایت وزارت خارجه اسرائیل طراحی شده بود، در میان بهت و ناباوری مردم در تهران فریاد زدند؛ «نه غزه نه لبنان، جانم فدای ایران»! دشمن از این شعار ذوق کرد و بلافاصله رسما از آغاز دوقطبی در داخل کشور خبر داد! این نوار خیانت ادامه پیدا کرد، روز 13 آبان، روز 16 آذر و بالاخره روز 22 بهمن! در همه این روزها، یک چیز بیش از هر چیزی آشکار بود و آن ضدیت این جماعت با مردم و نظام اسلامی ایران و دلدادگی به دشمن.
فرجام کار آنها آن شد که با سیدالشهدا(ع) پنجه در افکندند و از دست یداللهی مردم ایران سیلی خوردند.
پس از آن بارها و بارها رهبر معظم انقلاب از آن روزها به تلخی و عبرتآموزی یاد کردند و هشدار دادند که برای پرهیز از تکرار شکاف در بین مردم، باید روشنگری کرد و کار کرد و خدمت کرد و ...
مردم الحق و الانصاف در همراهی و اطاعت از رهبری، شایسته تمجید و تقدیرند اما دشمن دستبردار نیست و وحدت و آرامش ملی ما را بر نمیتابد و میکوشد حرف خود را با واسطه و بیواسطه از دهان برخی موجهین بزند. این همان خطر بزرگی است که امام راحل عظیمالشان درباره آن هشدار داده بود.
حالا دیگر مردم با شعار نه غزه نه لبنان مواجه نیستند، دشمن هم با تودهنی که خورد فهمید که نباید آن خبط و خطا را دوباره تکرار کند. میداند که ایران اتفاقا بعد از آن، روز به روز مقتدرتر شده و در مناسبات منطقهای، حرف اول را میزند. در همه این سالها، این ایران بوده که مانع پیشبرد اهداف منطقهای آمریکاییها در منطقه بوده است، همه آرزوهای شوم آنها برای تولد خاورمیانه جدید، به در بسته خورد، دری که ایران به روی آنها بست! در عراق ناکام ماندند، در افغانستان و سوریه ناکام ماندند، یمن و بحرین را نتوانستند کاری بکنند و ... این برای آنها که ادعای بزرگی جهان را دارند، گران است.
برای همین است که در اوج اقتدار سپاه، همه هم و غم خود را میگذارند تا تحریمی عظیم و ناجوانمردانه را علیه فرزندان انقلاب تصویب کنند. از پیوند مردم با فرزندان انقلاب باخبرند و میخواهند انتقام مردم را از سپاه بگیرند.
معمولا این شرایط و رفتارهای دشمن، وحدت و همدلی را بیشتر میکند. مردم در برابر دشمن خارجی یکپارچه میشوند، هرچند خود اختلاف سلیقه داشته باشند. همانگونه که در ماجرای عملیات «لیلهًْ القدر و ضربت ذوالفقار» سخنان و سیلی سخت فرزندان ملت در سپاه به داعشیهای جنایتکار، موج شعف و همدلی را در آحاد جامعه دیدیم. دیدیم که همه مردم با هر گرایش و سلیقه سیاسی از این اقدام ارزشمند تشکر کردند و سیاسیون جناحهای مختلف هم در تبریک و تقدیر بر هم پیشی گرفتند.
این برای دشمن سخت است و برای ما مایه مباهات، در عین حال رسالت ما را برای هوشیاری و تحکیم و تقویت وحدت صدچندان میکند.
اکنون اگر در چنین شرایطی، افرادی از سر غفلت و ندانستن، حرفهای وحدتشکنانه بزنند و دل مردم را از یکدیگر جدا کنند، چه باید کرد!؟
اگر کسی در اوج روزهای غرور ملی از ضرب شست سپاه، به فرزندان ملت حمله کند به او چه باید گفت؟
اگر در هنگامهای که آمریکا در پی تحریم همهجانبه علیه رزمندگان خط مقدم دفاع از عزت و شرف ایران است، برخی هم در داخل سپاه را به هر بهانهای آماج قرار دهند، کدام پازل را تکمیل میکنند؟
اگر در روزگاری که حمله داعش به مردم روزهدار، دل همگان را به درد آورده و تمام اقوام و مذاهب کشور، در زیر چتر نظام اسلامی خواستار پیگیری قاطع و همهجانبه ماجرا و زدن سیلی به گوش متجاوز هستند، کسی پیدا شود و اعتقادات یک ملت شیعه را به سخره بگیرد و درباره ولایت امیرالمومنین علیهالسلام حرفهای ناشایست و ناپخته بزند، چه چیزی را دنبال میکند؟
اینکه کسی برخلاف بدیهیات منطقی، از اسلام تصویری کاریکاتورگونه بسازد و ادعا کند که هیچ ضابطه و ساز و کار عملی و ضمانت اجرایی ندارد و صرفا توصیههایی است، هرکه خواست گوش میکند و هرکه نخواست راه خود را برود، مبتنی بر کدام منطق عقلی و دینی است؟ چرا نباید لحظهای اندیشید که اگر این آئین، آنگونه است که برخی میگویند، پس فلسفه تشریع حدود الهی و مجازاتها چیست!؟ اصل امر به معروف و نهی از منکر چه میشود؟! پس قیام یک ملت به پا خاسته برای برپایی حکومت دینی و اجرای قانون الهی چه میشود!؟ آیا جز این است که انقلاب کردیم تا قوانین اسلامی حاکم باشد!؟ و حالا چرا بعد از حدود 40 سال باید برخی پلورالیسم و هرهری مذهبی را به جای انقلاب بنشانند!؟
البته نمیتوان از نظر دور داشت که بسیاری از این دست سخنان و رفتارها، سناریوی اتاق فکرهای بیماری است که میکوشد ناکامیها در عرصههای اقتصاد و دیپلماسی را پنهان کند وگرنه کیست که نداند مشکل اقتصاد کشور ناشی از دولت ناکارآمد است نه مثلا دولت(!)با تفنگ و ...
جای کمترین تردید نیست که وحدت و انسجام ملی، مهمترین رکن بقای نظام است و ایاماللههای گوناگون، تبلور این شکوه همبستگی است. هرکس، در هر مرتبهای و با هر بهانهای به مقدسات و مشترکات این مردم توهین کند و گام در جهت خدشه وارد کردن به این وحدت بردارد، حتما در صف خادمان ملت نخواهد بود و جدول دشمن را پر کرده است، چه خوب همگان از وحدتشکنی به وحدتآفرینی بپردازند.
- بند ناف دولت روحاني
احمد غلامی . سردبير در ستون سرمقاله روزنامه شرق نوشت:
«جان بودستا» رئيس ستاد انتخاباتي هيلاري كلينتون در 2016 و مشاور باراك اوباما در يادداشتي كه با برايان كتوليس مسئول ارشد مركز توسعه آمريكا در واشنگتنپست نوشته به نكات قابل تأملي اشاره ميكند: «آمريكا در گذشته جنگهاي ارتش خود را به بحث ميگذاشت اما اينك اين موضوع با يورش بيسروصداي ارتش در خاورميانه و فروش اسلحه به آنها تغيير كرده است. از سوي ديگر سرنگوني جنگنده ارتش سوريه و حمله به ارتش حامي اسد اپيزودهاي ديگر گسترش ارتش آمريكا در اين مناطق است. اين حملهها كه استراتژي مشخصي ندارد براي مردم آمريكا قابل درك نيست. در عرض پنج ماه ترامپ سربازهاي آمريكا را به خطوط مقدم جنگ در عراق، سوريه، يمن و سومالي نزديكتر كرده است. ترامپ در افغانستان اختيارات بيشتري به پنتاگون در اعزام نيرو و عمليات هوايي داده، به طوري كه حمله پهپادها در مقايسه با دوره اوباما چهار برابر شده است. در اوايل ماه خرداد نيروي هوايي در يمن هدفهايي را بمباران كرد كه تعداد آن برابر با حملههاي يك سال دوران اوباما بود. انبار باروت خاورميانه براي هر كنشي واكنشي دارد و معلوم نيست دولت ترامپ به هزينه كارهايش فكر ميكند يا نه. مثل امكان جنگ مستقيم با ايران يا حمله شيميايي داعش به سربازان آمريكايي. ترامپ بدون بررسي به قلب آتش خاورميانه نزديكتر ميشود و وقتش است كنگره وارد ميدان شود». با تعقيب شرايط خاورميانه اين تصور وضوح بيشتري پيدا ميكند كه رويكارآمدن حسن روحاني براساس تصادف نبوده است.
اگر تلاش نافرجام برخي اصولگرايان را براي يك دورهاي كردن او ناديده بگيريم، عيان ميشود كه خرد جمعي حاصل جمع مردم و حكومت براي به كرسينشاندن روحاني همداستان بودهاند. از اين منظر كنارهگيري قاليباف چه با ميل خودش بوده باشد چه تحت فشار، اين معنا را تعين ميبخشد كه اين دوران، دوران حسن روحاني است و بس. كسي كه براي مهمترين مسئله سياست خارجي ايران- مذاكرات هستهاي- و رفع تحريمها روي كار آمد، اينك كار دشواري پيش رو دارد. انگار چارهاي جز اين نيست كه باز سياست خارجي در صدر برنامههاي دولت قرار گيرد. در هيچيك از دولتهاي ايران اين قدر ديپلماسي خارجي مستمر در اولويت نبوده است. از اين رو رئيسجمهور بيش از گذشته بايد از مسائل داخلي تنشزدايي كند. زيرا مخالفان او بيش از هر زمان ديگر مايلند پاي او را به مجادلههاي بيثمر باز كنند. سخنراني اخير روحاني در جمع استادان و پزشكان اگرچه اساسي و استراتژيك بود اما زمان مناسبي براي بيان اين ايده نبود که مسئله ولايت و حاکميت در اسلام دو مقوله مجزاست. او با ارجاع به نهجالبلاغه گفت: اميرالمؤمنين مبناي ولايت و حکومت را نظر مردم و انتخاب مردم ميداند، لمن و ليتموا امرکم. گفت هرکس که شما او را به عنوان ولي و رهبر جامعه برگزيدید من هم ميشنوم و اجرا ميکنم. اميرالمؤمنين مبناي حکومت و فرمانروايي را رأي مردم، خواست مردم و آزادي مردم ميداند. حسن روحاني ميخواهد با اين ايده دست به گفتمانسازي بزند و آن را در سالهاي پيشرو نهادينه کند. از اين رو است که آيتالله جنتي و يزدي با آگاهي بر سياستي که رئيسجمهور دنبال ميکند اينگونه شديداللحن به او نقد ميکنند. به يقين گفتمانسازي آن هم از اين دست، شرايط مطلوبي را طلب ميکند. فارغ از اينکه شرايط کنوني مطلوب است يا نه، بايد از هر مجادلهاي پرهيز کرد. شرايط خاورميانه مجال اينگونه مجادلات را به روحاني نميدهد. دولت ديپلماسي روحاني نيروهاي نظامي در خط مقدم منطقه را به پس پشت گفتوگو ميبرد و اين مجال را فراهم ميسازد تا ايران ابزارهاي بيشتري براي چانهزني داشته باشد. اينک نيروهاي نظامي در کنار دولتي ديپلماتيک هرچند که در برخي مسائل اختلاف نظر هم داشته باشند، ميتوانند تعادلي به وجود آورند که در لحظات بحراني راهي براي برونرفت از آن پيدا کنند.
تاکنون ايران با سياست منطقهگرايي به دنبال اهداف خود بوده است. منطقهگرايي سياست خارجي ايران با سه رويکرد، رويکرد جغرافيايي و ژئوپليتيک، فرهنگي- تاريخي و ايدئولوژيک و امنيتي دنبال شده است. ايران در متعادلسازي اين سه رويکرد همواره مشکلاتي داشته. اما مهمتر از آن تضادي است که بين منطقهگرايي و جهانگرايي وجود دارد که هريک مخل ديگري است. با روي کار آمدن ترامپ که در پي طرحريزي خاورميانهاي جديد است و گويا برنامهاي هم براي اين کار ندارد کار براي ايران دشوار خواهد شد. اينک بيترديد هر اتفاقي در خاورميانه رخ بدهد خواسته يا ناخواسته ايران درگير آن خواهد شد. آنچه بيشازپيش احساس ميشود، تغيير زاويه ديد در رويکرد ايران است که متناسب با استراتژي آمريکا در منطقه تعيين ميشود. ناگزير سياست خارجي ايران رابطه تنگاتنگي با مسائل داخلياش دارد. ازاينرو هرگونه شکست احتمالي در سياست خارجي تبعات داخلي هم دارد. روحاني نميتواند خود را از وضعيت موجود کنار بکشد يا با آن مسامحه کند.
گويا بند ناف دولت او را با سياست خارجي بريدهاند. اگرچه دولت روحاني در مسائل منطقه دستي از دور بر آتش دارد مهم نيست مهم پيروزي در اين ميدان است. ميداني که با امنيت ملي و غرور ملي گره خورده است. سؤال اساسي در سياست خارجي اين است: چگونه ميتوان وارد نبردي شد كه از قبل براي برونرفت از آن تدبيري انديشيده شده باشد. اين گفته آندره پف، رئيس کا.گ.ب در دوره برژنف، نکته مهمي دربر دارد: «اوضاع بينالمللي بسيار پرتنش است. براي نخستينبار پس از بحران موشکي کوبا و آمريکا، آمريکا شاخبهشاخ به سمت ما ميآيد. آمريکا ميخواهد وضع استراتژيک فعلي را به نفع خود تغيير دهد و به دنبال حمله است... اقتصاد ما در وضعيت بدي قرار دارد. بايد شرايط را بهبود بخشيم. اما با جنگ در افغانستان دست ما بسته است. آمريکاييها هر کاري ميکنند تا نگذارند ما از افغانستان خارج شويم».
با اين اوصاف دولت روحاني چه برنامهاي براي آينده خاورميانه دارد؟ دولتي که مخالفانش هرکاري ميکنند که او در مسائل داخلي و خارجي دست بالا را نداشته باشد. هرچقدر هم که مخالفان تلاش کنند تا اين دولت را ناکارآمد کنند، اگر توفان سهمگيني از خاورميانه بوزد، به يک اندازه همه را در بر خواهد گرفت.
- به كجا چنين شتابان؟
روزنامهاعتماد در ستون سرمقالهاش نوشت:
يك قاعده كلي وجود دارد كه هرگاه موجوديت يك جامعه به عنوان يك موجود زنده از طريق عامل خارجي تهديد شود، به طور طبيعي اجزاي آن جامعه واكنش هماهنگي را عليه عامل بيگانه نشان ميدهند و يكي از طبيعيترين واكنشها افزايش انسجام و همبستگي ميان مردم و كنار گذاشتن اختلافات است. يك نمونه مهم آن در جنگ جهاني دوم است كه توسعهطلبي نازيهاي آلمان و هيتلر، موجب شد كه جناحهاي گوناگون كشورهايي كه موجوديت آنها از سوي هيتلر در خطر بود، به يكديگر نزديك شوند. از جمله نزديك شدن كمونيستها و ليبرالهاي برخي از كشورها شاهد اثبات اين مدعا است. كساني كه پيش از حمله هيتلر دشمن خوني يكديگر بودند. علت روشن است؛ انسان به طور ذاتي خطرات عليه خود را اصلي و فرعي ميكند. هرگاه يك خطر جديد و مهم پيش آيد، سعي ميكند اختلافات ديگر را ناديده بگيرد و با مخالفان قبلي خود عليه خطر جديد متحد شود.
ولي به نظر ميرسد كه اين قاعده در مورد جامعه ما يا حداقل در شرايط كنوني صادق نيست و هرچه خطر خارجي بيشتر و بيشتر ميشود، برخي از نيروهاي داخلي به جاي كاهش اختلافات داخلي و منجمد كردن آنها و در كنار هم قرار گرفتن در برابر دشمن خارجي حملات عليه يكديگر را تشديد ميكنند. بروز چنين رفتارهايي در مقاطعي از تاريخ جهان سابقه داشته است. در اواخر جنگ جهاني اول، دولت آلمان در توافقي ضمني توانست لنين و مجموعه كمونيستهاي روسيه آن زمان را از اروپاي غربي به خاك روسيه منتقل كند، تا با براندازي حكومت تزار، روسها مجبور به صلح با آلمان و امتياز دادن به آلمان شوند و همين طور هم شد. براي كمونيستهاي روس رسيدن به قدرت و براندازي حكومت روسيه تزاري مهمتر از مبارزه با دشمن خارجي يا آلمان بود. حتي حاضر شدند كه امتيازات خوبي به اين دشمن بدهند، هرچند در لفظ و شعار خود را دشمن خارجيها به ويژه رژيمهاي سرمايهداري معرفي ميكردند. با اين مقدمه بايد گفت كه وضعيت سياست داخلي در ايران بسيار عجيب و غيرقابل فهم است. از يك سو مردم يكي از مهمترين انتخابات را به خوبي و خوشي به سرانجام رساندهاند و قدرت سياسي ايران را تبديل به يك قدرت دفاعي و نظامي كردهاند. از سوي ديگر رجزخوانيهاي امريكاييها و نيز وابستگان منطقهاي آن مثل عربستان بيشتر شده است. تروريسم داعشي نيز فعالتر شده و حتي اقداماتي را در داخل كشور انجام داده است و... هركدام از اينها به تنهايي كافي است كه اختلافات داخلي را فراموش كنيم و تا حد ممكن به نقاط اشتراك خود چنگ بزنيم، ولي در مقابل شاهد آن هستيم كه برخي از نيروها نه تنها چنين روندي را تجربه نميكنند، بلكه برعكس لبه تيز انتقادات و هجوم را متوجه دولت و رييس دولت كردهاند، به طوري كه در راهپيمايي روز قدس نيز از اين وضع سوءاستفاده كردند و دست به تحركاتي زدند كه نهتنها موافق فلسفه اين روز نبود، بلكه ميتوان مدعي شد كه سبب خشنودي مخالفان اين روز نيز گرديد. اين اقدامات به وضوح جرم است و مدعيالعموم وظيفه دارد كه با آن برخورد كند. ولي چنين سكوتي از سوي مراجع رسمي چه معنايي ميتواند داشته باشد؟ در اين ميان عجيبترين اتفاق اختلاف درباره اين است كه چه كسي دستور شليك موشك را داده يا چه كساني از آن مطلع بودهاند؟!!
ماه مبارك رمضان هميشه بايد پربركت باشد، ولي به نظر ميرسد كه امسال از نظر سياسي ماه مباركي نبود. البته اين ماه در ذات خود پربركت است، مشكل به ما برميگردد كه نتوانستهايم چنانچه بايد و شايد از آن استفاده كنيم، و به جاي آنكه از فرصتهاي روزانه اين ماه كه به دليل ميهمانيهاي افطاري به وجود آمد استفاده كامل شود، متاسفانه به طرح موضوعاتي پرداختيم كه اختلافات را برجسته كرده است. اختلافاتي كه در برابر هجوم فعلي دشمنان اين مرزوبوم بسيار بسيار فرعي است. اميدواريم پس از ماه رمضان و تمام شدن اين مهمانيهاي افطاري شاهد فروكش كردن اين اقدامات باشيم.
نظر شما