همشهری آنلاین: یک پایان‌نامه با عنوان "سینمای جاسوسی بریتانیا، مطالعه موردی پرفروش ترین فیلم جیمزباند" توسط دانشجوی کارشناسی ارشد مهرناز نظاری دفاع شد

این پایان نامه با راهنمایی دکتر یونس شکرخواه، مشاوره دکتر محمدرضا سعید آبادی و داوری دکتر محمدباقر قهرمانی در دانشکده مطالعات جهان دانشگاه تهران، دفاع شد.

هدف این تحقیق ارائه دلایل اشتهار جیمزباند[۱]  است. این پایان‌نامه با استفاده از دو روش مطالعه موردی و تحلیل محتوای فیلم  با استفاده از نظریه بازنمایی استوارت هال [۲] به بررسی پرفروش‌ترین فیلم جیمز باند تا سال ۲۰۱۴ یعنی اسکای فال (Skyfall) پرداخته است.

دو تئوری بازنمایی و رمز گذاری - رمزگشایی استوارت هال در این تحقیق کمک کردند تا نشان داده شود که بریتانیا با استفاده از ژانر جاسوسی و ابر جاسوس خود جیمز باند، در صدد باست به بیننده بقبولاند که جایگاه بریتانیا در جهان به خصوص بعد از جنگ جهانی دوم آسیبی ندیده است.

جیمز باند یکی از معروف‌ترین شخصیت‌های جاسوسی در جهان است، یک فرد برجسته که قالبی از جاسوس، کارآگاه، ورزشکار هنرهای رزمی و قاتل دارد. او به طور غیرعادی ماهر است. او به سازمانش وفادار است. مفهوم ملیت برای او قسمت بزرگی از شخصیتش را می‌سازد. این امر در بعضی از رفتارهای اجتماعی او نیز بازتاب دارد، گویی هویت بریتانیایی او را طوری در برگرفته‌اند که از گذشته خود جدا نمی­‌شود. وقتی تحت فشار قرار می‌گیرد، با این تصور که از «کشور محافظت کن یا پادشاهی را حفظ کن» شناخته می‌شود. فعالیت او در مرکز اطلاعات و امنیت دفاعی کاملا رضایت بخش بوده، هرچند همکارانش اذعان داشته‌اند که رفتار معمول او در قبال دستورها و پروتکل‌ها سهل‌انگارانه است. در سن سی سالگی، او به MI۶ ملحق شد و در ۳۸ سالگی به مقام دو صفر رسید. ادعا می‌شود شاخه فوق سری ۰۰، دستچینی از بهترین‌های سرویس اطلاعات جاسوسی است. به این مأموران پنهان که به «دبل او» معروف هستند «اجازه کشتن» داده شده است.

طرح اصلی داستان‌های جیمز باند نمایانگر تغییر در اوضاع سیاسی جهان است، از جنگ سرد گرفته تا تنش زدایی و بازگشت به جنگ قبل از آنکه بتواند جایگاه خود را در دنیای مدرن دهه ۹۰ میلادی بیابد. در فیلم‌های میانی باند، اصلاحاتی انجام گرفت تا ارتباط بین باند و دختر فیلم، طوری صورت گیرد که نقش اهمیت زنان به نسبت سال‌های دهه ۶۰ میلادی پررنگ‌تر دیده شود. همچنین، ‌ فیلم‌های جیمز باند فیلم‌هایی در بازنمایی جنسیت، قومیت یا حتی هویت ملی هستند.

در دهه‌های ۵۰ و ۶۰ میلادی بریتانیا تغییرات فرهنگی و اجتماعی زیادی را متحمل شد که اکثرا در نتیجه تغییرات سیاسی بود که بعد از جنگ جهانی دوم رخ دادند. همان زمان که مستعمرات بریتانیا یکی پس از دیگری استقلال خود را کسب می‌کردند، بحران کانال سوئز اتفاق افتاد و خطر کمونیست در بالاترین درجه خود بود. تمام این حوادث و اتفاقات باعث شد تا بریتانیا کم کم نفوذ و قدرت خود را در سراسر جهان از دست بدهد و دیگر قدرت اول جهان نباشد.

در نتیجه ایان فلمینگ برای جبران مافات یک قهرمان بریتانیایی آفرید، شخصیتی که بنا به گفته برنت (۲۰۱۴) با قدرت تمام در مقابل شوروی کمونیست و ارزش‌هایش ایستاد، ‌ همانگونه که به عنوان یک سمبل از تمام جاسوسان غربی که برای دفاع از "دموکراسی، شادی و خوشی خود را فدا کردند"، شناخته می‌شود.

با وجودی که دو دهه از زمان جنگ سرد گذشته است، اما جیمز باند همچنان هنوز باقی است چرا که از او به عنوان تنها جنگاور غرب درمقابل موج ظلم و ستم و وحشتی که به طور مستمر در جهان در حال گسترش است، چهره‌سازی شده است. در دموکراسی مورد نظر غرب، همیشه به قهرمان‌های دموکراسی نیاز است، و اَبَرجاسوس ایان فلمینگ آماده ایفای این نقش حتی برای دهه‌های آینده است.

در حالت کلی، می‌توان گفت جیمز باند تنها یک دشمن را شکست نمی‌دهد؛ او معمولا یک سازمان را که اکثر اوقات SMERSH یا SPECTRE است را شکست می‌دهد. به این منظور او نه تنها خود را نجات می‌دهد و از امنیت انگلیس دفاع می‌کند، ‌ که در حالت کلی‌تر به دفاع از جهان غرب می‌پردازد.

سفر باند در اسکای فال، بازتاب سفر کل مجموعه باند است. فیلم‌های باند تا کنون از یک فرمول خاص پیروی کرده‌اند؛ ‌ حضور باند، لوکیشن‌های مختلف، صحنه‌های اکشن، دختران باند، وجود M، MI۶، Q و بریتانیایی بودن.

در فیلم‌های قبلی باند، این فرمول تا حدی تغییر کرده بود، ولی جنی تمیم[۳] می‌گویدنباید این فرمول را تغییر کند چرا که این فرمول کاملا موفقیت آمیز است.

در نتیجه در اسکای فال، اوضاع به گونه‌ای ردیف شده‌اند که این امر تغییر کند و دوباره به سمت سنت و سبک و سیاق فیلم‌های قدیمی باند برگردد. از واضح‌ترین مثال‌ها می‌توان به دفتر کار M در صحنه آخر اشاره کرد که عوامل آشنای قدیمی باز هم به صحنه آمدند، لباس آویز قدیمی، کمی صحبت کوتاه و خودمانی با خانم مانی پنی، عبور از در چوبی، صحبت‌های کوتاه اما هوشمندانه‌ای که بین M (جدید) و باند رد و بدل شد، یک پوشه کاغذی که رویش نوشته شده بود فوق محرمانه و به صورت دستی تحویل داده شد و رخ دادی که باید به آن رسیدگی می‌شد و باند قرار بود با خشنودی تمام به آن رسیدگی کند.

در اسکای فال، ‌ یا بهتر است گفته شود در قرن ۲۱، دیگر خطر کمونیست یا بمب اتمی مانند دهه‌های ۶۰ و ۷۰ وجود ندارد، ‌ در عوض سازمان‌های تروریستی جدیدی مانند داعش[۴] و القاعده[۵] به وجود آمده‌اند و با ورود به به دنیای اینترنت، هواپیماهای بدون سرنشین، افزایش شفافیت و هکرهای حرفه‌ای کامپیوتر مانند Q یا سیلوا نشان می‌دهند که نوع خطر و تهدید تغییر کرده است. وابستگی سیلوا به ابزارآلات جاسوسی مدرن، یادآور جولیان آسانژ[۶] در دنیای واقعی است. همانگونه که Q در صحنه موزه به باند می‌گوید، دیگر چه نیازی به مأموران مخفی با اسلحه است که به میدان بروند و جانشان را برای گردآوری اطلاعات به خطر بیندازند؟ این طور می‌شود نتیجه گرفت که باند، M و ایدئولوژی آنها به گذشته تعلق دارد و در دنیای مدرن جاسوسی امروزه دیگر برای آنها جایی وجود ندارد. شاید دیگر جهان نیازی به جیمز باند ندارد. اما جواب این مسئله در بیانیه M در دادگاه بیان شد. او گفت: «دنیا دیگر جای شفافی نیست، دشمنان دیگر به راحتی قابل درک شدن نیستند، ‌ و به ملیت‌ها و کشورشان وفادار نیستند. خطر واقعی در حقیقت در سایه‌ها قرار گرفته است، جایی که بیشتر مردم نمی‌بینند و نمی‌توانند ببینند، جایی که باند در آنجا حضور دارد تا از جهان در مقابل دشمنانی که برای ما شناخته شده نیستند، ‌ حمایت کند.

اسکای فال این تصویر را ایجاد می‌کند که شاید MI۶ دیگر قدرت و نیروی سابق خود را ندارد، ‌ اما همچنان به قهرمانان خود نیاز دارد، و ثابت می‌کند که هنوز زود است که جیمز باند بازنشسته شود. او هنوز عضو مهمی در آینده است و حال بیش از هر زمان دیگر به او نیاز است وهمانطور که باید به نگهبان قدیمی احترام گذاشت، لازم است که برای زنده ماندن خود را سازگار کرد و تکامل یافت. بهترین تعبیری که از نابود شدن DB۵ می‌توان نتیجه گرفت این است که «ما حق امتیاز گذشته خود را می‌شناسیم، و اگرچه این حق خیلی بزرگ بود، دیگر زمان آن است که به جلوقدم برداریم، به سمت دوران جدیدی از باند.»

اسکای فال، بازخیزش جیمز باند است. با نابود کردن مقر فرماندهی MI۶ و کشتن ۰۰۷، سام مندس در اصل کل دنیای باند را به لبه نابودی کشاند، گویی تنها در اینجاست که شخصیت اصلی داستان می‌تواند از آتش برخاسته و دوباره زاده شود. شاید به همین منظور صحنه آخر در قصر اسکای فال مهم است. باند باید به سرآغاز خود بر می‌گشت، قصر اسکای فال جایی است که شخصیت داستان یا می‌میرد، ‌یا دوباره زاده می‌شود، ‌ دقیقا در همان جایی که همه این اتفاقات آغاز شد.

در نهایت این فیلم زندگی در گذشته نیست، بلکه تآکید دارد که باید شروعی دوباره داشت. به نوعی بازگشت به دوران اوج و طلایی جیمز باند، زمانی که او "تنها مدافع غرب و دموکراسی بود با توجه به اینکه اولویتش به ملکه و بریتانیا"تعلق داشت.

[۱] James Bond

[۲] Stuart Hall

[۳] Jany Temime

[۴] ISIS

[۵] Al-Qaeda

[۶] Julian Assange

[۷] Alfred, Lord Tennyson

کد خبر 293985

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha