یکشنبه ۱۳ اردیبهشت ۱۳۹۴ - ۱۰:۱۹
۰ نفر

مرضیه رافع: «معلم چون شمع فروزانی است که با سوختنش مشعل پرفروغ و همیشه جاویدان علم و دانش...» یا «در بـزم عشق شمع فروزان معلم است/ مردم چو پیکرند اگر، جان معلم است»

برنامه‌هاي روز معلم با همين جمله‌ها شروع مي‌شد. ربط شمع با مشعل را هم خودمان بايد پيدا مي‌كرديم. بعد؟ بعد نوبت سرود روز معلم بود: «معلم معلم معلم/ معلم ‌‌اي فروغ جاوداني...»

سر و ته روز معلم با همين حرف‌ها بسته مي‌شد و البته شاخه گل‌هايي كه از گوشه و كنار كلاس، يك گلدان را پر مي‌كرد. معلم‌هايمان با همين‌ها هم مي‌خنديدند. شايد چون اصلا توقعي نداشتند اما چه بهتر بود اگر توقع داشتند. چه بهتر بود اگر به رويمان مي‌آوردند چه حال بدي مي‌شوند وقتي با تب و بيماري سر كلاس حاضر مي‌شوند و مي‌بينند درس نخوانده‌ايم.

مي‌خواستند خوبي و بزرگواري را نشانمان دهند اما كاش مي‌گفتند خستگي به تن ماندن چه حال غريبي دارد. كمي از خودشان مي‌گفتند. يا يك‌بار هم كه شده به جاي منفي دادن به‌خاطر شيطنت‌هاي عجيب و غريبمان، كلاس را به نشانه اعتراض ترك مي‌كردند. «اعتراض» در خاطرمان مي‌ماند. «مجبور نبودن» در حافظه‌مان ثبت مي‌شد. شبيه همه‌‌چيزهاي ديگري كه به حافظه بلندمدتمان سپرديم؛ شبيه معلم‌هاي ۸‌صبح اتو كشيده، معلم‌هاي ۱۱ صبح گچي و خاك‌آلود.

معلم‌هايي كه عطرشان زود‌تر از خودشان مي‌آمد و دير‌تر از خودشان از كلاس مي‌رفت. معلم‌هاي اخمو و بي‌حوصله، معلم‌هاي ست‌كردن رنگ روسري با مانتو. معلم‌هاي كفش اسپرت پوش. معلم‌هاي كفش پاشنه‌دار، معلم‌هاي خوش خنده، معلم‌هايي كه به روي دنيا نمي‌خنديدند و ما به رويشان مي‌خنديديم؛ معلم‌هايي كه اول كلاس درس مي‌پرسيدند، معلم‌هاي خوش صدا، معلم‌هايي كه تا آخر كلاس مضطرب نگه‌مان مي‌داشتند و آخرش هم درس نمي‌پرسيدند. معلم‌هاي ۱۰ دقيقه وقت استراحت. معلم‌هاي كي چرا غايبه؟ معلم‌هاي به فلاني كه نيامده سلام برسانيد. معلم‌هاي مهربان. معلم‌هاي دلسوز. معلم‌هاي هميشه معلم.

کد خبر 293868

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha