پنجشنبه ۱۴ اسفند ۱۳۹۳ - ۰۱:۲۵
۰ نفر

فاطمه شیری: نزدیک به ۵ عصر است و تالار وحدت میزبان گروهی است که با نمایش خود دست گذاشته‌اند روی اخلاق و رفتارهای اشتباه انسانی.

مایش مذهبی

ماجراي اين نمايش مذهبي كه به مناسبت ايام فاطميه روي سن رفته، درباره مردي است كه شايد نمادي از خود ما در جامعه فعلي باشد؛ مردي كه تصور مي‌كند در مسير درست زندگي قدم برداشته اما همه معادلات او در كابوسي به هم مي‌خورد. اين مرد طي كابوس خود متوجه مي‌شود كه راه را اشتباه آمده و با افراد منفوري در طول تاريخ هم‌رديف شده است.

نمايش «غبار» با به‌كارگيري ابزار و ادوات روز و بازي سنگين هنرمنداني با تجربه، مي‌خواهد تلنگري باشد براي هريك از افراد جامعه كه با اصرار بر يكسري از اخلاقيات نادرست و وابستگي به اميال دنيوي درصدد هستند تا مسير ناهموار زندگي‌شان را به هر قيمتي صاف كنند.

  • ماجراي ميرزا سلطان‌علي

۲ ساعتي تا شروع نمايش غبار باقي مانده. در پشت صحنه كار،گروه در حال تمرين و تعويض لباس هستند. محمدرضا مداحيان، كارگرداني اين كار را برعهده دارد و درباره اين نمايش مي‌گويد: «نقش اصلي اين نمايش را شخصي بازي مي‌كند به نام ميرزا سلطان‌علي. درواقع اين فرد نمادي از خود ما در اين نمايش است و مخاطب مي‌تواند با اين شخصيت در طول نمايش همذات‌پنداري كند». گروه نمايشي غبار در تلاش بوده‌اند تا در قالب اين شخص نشان بدهند كه گذشت از دنيا و اميال دنيوي كار سختي است و به راحتي براي يك فرد امكان‌پذير نيست؛

«در طول نمايش به اعتقادات اين فرد هجمه وارد مي‌شود و همين موضوع، ميرزاسلطان‌علي را ميان دنيا و عقبي قرار مي‌دهد.» به گفته اين كارگردان جوان، خيلي از ما مي‌دانيم چه كاري خوب و چه كاري بد است اما گاهي در باطن، جرات مبارزه با كارهاي نادرست را نداريم؛ كارهايي مثل حسادت؛ «حسادت يكي از مضاميني است كه ما در بطن اين نمايش و در قالب شخصيت‌ها به آن پرداخته‌ايم؛ رفتاري انساني و نادرست كه باعث مي‌شود فرد منطق خود را كنار گذاشته و در پي آن، دست به اعمال ناشايست ديگري بزند.» در واقع ماجراي اين نمايش از جايي كليد مي‌خورد كه شخصيت اصلي نمايش دچار حسادت مي‌شود و دنيا را انتخاب مي‌كند. همين اتفاق باعث مي‌شود كه او در كابوسش، سقيفه، طلحه و زبير، عمرسعد و درآخر وهب را ببيند؛ «وهب نصراني نقطه طلايي براي اين فرد است و او را به‌خود مي‌آورد. اين مرد پسري دارد كه صالح و بااخلاق است كه خداوند به‌خاطر اين پسر، به مرد يك‌بار ديگر شانس زندگي و جبران اشتباهاتش را مي‌دهد.»

  • به‌دنبال نمايشي باورپذير

محمدرضا مداحيان و گروهش قبل از توليد اين نمايش به‌دنبال كاري باورپذير بودند. كارگردان اين نمايش مي‌گويد: «سازمان فرهنگي و هنري بشارت، محتواي زيادي در زمينه ديني توليد كرده بود و ما روي آن فكر كرديم. كار آنها در راستاي فكر ما بود و نتيجه‌اش هم شد توليد نمايش غبار». مداحيان و گروهش در اين نمايش صحنه‌هاي خوبي را پرورانده‌اند كه تماشاچي را به تامل وامي‌دارد. شايد به همين دليل باشد كه آنها ۲ساعت تمام در جايگاه خود با دقت خاصي غبار را زيرنظر مي‌گيرند.

مداحيان مي‌گويد: «ما اين نمايش را به مناسبت شهادت حضرت زهرا(س) توليد كرديم اما در اين نمايش تنها به اين موضوع اشاره نشده بلكه ما از نشانه‌هاي ديگري در جامعه امروزي و معاصر هم براي تحت‌تأثير قرار دادن مخاطب استفاده كرده‌ايم. دست گذاشته‌ايم روي اعتقادات تا نشان دهيم كه اعتقادات ما در پي يكسري اتفاقات ممكن است دستخوش تغييرات قرار گيرد و در‌‌نهايت مسير را اشتباه برويم».

گفته‌هاي كارگردان جوان اين نمايش نشان مي‌دهد كه با تهاجمي كوچك ممكن است اعتقادات ما دچار تغيير شود و بد نيست كه همه افراد بيش از پيش خود را به داشتن اعتقاداتي راسخ مجهز كنند تا مبادا در دام اشتباهات گرفتار شوند؛ «در طول تاريخ هميشه افرادي هستند كه با ظاهري موجه و نقش بازي‌كردن سعي مي‌كنند تا آدم‌ها را دچار مشكل كنند؛ افرادي كه نمونه آن را در جامعه امروزي هم مي‌توانيم ببينيم.»

  • حسادت و منيت در يك نمايش

از ايام فاطميه سال گذشته، مداحيان و انوش معظمي، نويسنده اين نمايش قصد داشتند كار جديدي را در حوزه نمايش ديني روي پرده ببرند اما آنها به‌دنبال كار متفاوتي بودند كه هم با باورهاي مخاطب هماهنگي داشته باشد و هم تماشاچي را به تامل وادارد. كارگردان نمايش غبار مي‌گويد: «انوش معظمي با مطالعه منابع شيعي و سني و تجربه‌اي كه از كارهاي مذهبي و ديني داشت اقدام به نوشتن اين نمايشنامه كرد. اتفاق خوبي كه اين وسط رخ داد تا ما با علاقه كار را دنبال كنيم اين بود كه مسئولان به‌طور مستقيم با ما قرارداد بستند.

بد نيست بدانيد تا پيش از اين،‌پاي قرارداد‌ها با حضور يك واسطه امضا مي‌شد و ما تهيه‌كننده اصلي را نمي‌ديديم اما در توليد اين نمايش، همكاري مستقيم سازمان بشارت فرصتي بود تا ما سهم بيشتري از قرارداد را صرف ساخت دكور، لباس، افكت، انتخاب بازيگر خوب و... كنيم.همه اينها برمي‌گردد به نبود واسطه ميان ما و سازمان چراكه مبلغ خوبي صرف كار شده و همين موضوع كيفيت نمايش را هم بالا برده». در نمايش غبار علاوه بر تأكيد بر موضوع حسادت افراد، به بحث منيت هم پرداخته شد؛ اتفاقي كه شايد خيلي از ما آن را تجربه كرده‌ايم.

مداحيان مي‌گويد: «شما تا وقتي اسير منيت نشده باشي و اين حس در مواقعي شما و كارتان را خراب نكرده باشد هيچ وقت نمي‌تواني در مورد آن صحبت كني يا حتي فيلم و نمايش بسازي. خب، من و ديگر اعضاي نمايش هم اين هجوم به اعتقادات، دچار حسادت شدن، مَن‌َمن كردن و خيلي رفتارهاي ديگر را به‌طور حتم تجربه كرده‌ايم. ايراد خيلي از ما آدم‌ها اينجاست كه باور نداريم ممكن است اخلاق بدي داشته باشيم و خيلي از مواقع احساس مي‌كنيم ما، خانواده‌مان و چند نفري كه مي‌شناسيم افرادي خوب و بدون عيب هستيم؛ اما اين تفكر كاملا اشتباه است و در‌‌نهايت باعث نابودي خودمان مي‌شود».

  • خوشحالي از خوشحالي ديگران

محمدرضا مداحيان در دوران دانشگاه حس منيت را به خوبي احساس كرده و شايد به همين دليل است كه امروز با تجربه اين حس مي‌تواند نمايشي در همين خصوص توليد كند. او مي‌گويد: «اوايل همه كار را خودم انجام مي‌دادم؛ از كارگرداني و طراحي نور و صحنه گرفته تا صداگذاري و بازيگري و... اما هر بار متوجه مي‌شدم كارم خراب شده و كسي با كار ارتباط نمي‌گيرد. اين بود كه متوجه شدم خيلي در كار «مَن‌مَن» مي‌كنم و تصميم گرفتم از دانشجويان ديگر هم در كار كمك بگيرم.

بعد‌ها ديدم كار دوستانم در زمينه‌هاي ديگر از خود من بهتر است. گرچه اوايل حسادت مي‌كردم و به‌دنبال كمبود‌ها در خودم مي‌گشتم اما كمي كه عميق شدم ديدم هر كسي يك كاري را خوب انجام مي‌دهد و در توليد كاري موفق، يك دست صدا ندارد». تمام صحبت نمايش غبار هم همين است كه به يكديگر حسادت نكنيم و ياد بگيريم كه از خوشحالي يكديگر خوشحال بشويم و خودمان را در لحظه شاد ديگران سهيم كنيم. براي موفقيت تلاش كنيم، اما نه به هر قيمتي و لگدمال كردن اعتقاداتمان يا افرادي كه در مسير زندگي‌مان قرار مي‌گيرند.

  • زندگي همراه با جوانمردي

در بيشتر كارهاي ديني و مذهبي، به يك واقعه پرداخته مي‌شود، اما در نمايش غبار، گروه نمايش سعي كرده‌اند به معضلات مختلفي كه امروز جامعه به آن دچار شده بپردازند. اينكه چرا در جامعه‌اي با اين تمدن و قدمت، مردم هميشه معترض هستند، كسي پشت كسي نيست، زيرآب زني امري طبيعي شده، افراد يكديگر و كار هم را قبول ندارند و... درحالي‌كه ما در يك جامعه شيعي زندگي مي‌كنيم و معتقد و مدعي هستيم كه در اين دين بر انسانيت تأكيد بيشتري شده و الگويمان ائمه اطهار(ع) هستند. مداحيان مي‌گويد:

«آن چيزي كه در ذهن همه ما از حضرت امير(ع) وجود دارد، روحيه جوانمردي است اما امروز خلاف تمام اين خصوصيات را در جامعه مي‌بينيم كه خود ما هم به نوعي به اين رفتار‌ها و عادت‌هاي نادرست گرفتار هستيم. همين خصوصيات را در طول تاريخ هم شاهد بوده‌ايم. در نمايش غبار، ما ماجراي سقيفه را به نمايش گذاشته‌ايم كه چه اتفاقي در آنجا رخ داده. يا طلحه و زبير و عمر سعد چه كردند و همنشيني اين ۳ در صحنه نمايش چه چيزي را به مخاطب نشان مي‌دهد و به او القا مي‌كند. ما قصد اين را نداريم كه براي مخاطب روضه بخوانيم بلكه آمده‌ايم به پاسداشت شهادت حضرت زهرا(س) كاري نمايشي توليد كنيم. به همين دليل روايت اين واقعه به‌خودي خود كافي نبود و ترجيح داديم اتفاقات ديگري را هم به آن اضافه كنيم كه نمود حال و گذشته ما باشد و روي مخاطب تأثير بگذارد».

  • نمايشي كه باورپذير است

به گفته كارگردان اين نمايش، طراحي دكور و فضاسازي به مخاطب كمك مي‌كند تا با ميرزا سلطان‌علي، شخصيت اصلي داستان، به خوبي همذات‌پنداري كند. مداحيان مي‌گويد: «شايد تصور خيلي از ما از برزخ، كويري گسترده باشدكه هر فردي با هر دين و مذهب و از هر كشوري در آنجا وجود دارد اما ما كمي پا فرا‌تر گذاشته‌ايم و در اين كار خيال‌پردازي كرده‌ايم و صحنه تارعنكبوت را به نمايش گذاشته‌ايم يا صحنه‌اي مربوط به داعشي‌ها كه برگرفته از وضعيت امروز منطقه است. موسيقي و حركت‌ها هم به اين باورپذيري در ذهن مخاطب كمك بسياري كرده. درواقع تمام شخصيت‌هاي اين داستان به نوعي برگرفته از پيرامون ما هستند و اين را تماشاچي با ديدن نمايش به‌خوبي احساس خواهد كرد».

محمدرضا مداحيان هميشه دوست داشت كاري انجام بدهد كه در نوع خود خاص و بي‌نقص باشد؛ «باورپذيري كار از همه بيشتر برايم مهم بود.» به گفته آقاي كارگردان در تئا‌تر ديني اتفاقي كه رخ داده اين است كه گروه‌ها فقط قصد دارند تا آييني را روي صحنه ببرند. همين باعث مي‌شود تا منتقدان به‌كار معترض شوند، كار باعث دلزدگي مردم شود و بازيگر‌ها هم اعتمادي به حضور در آن كار نكنند؛ «اما نمايشنامه غبار به قدري خوب و قوي بوده كه بازيگران موجه و باتجربه‌اي مثل آقايان الماسي، ساربان، مظلومي و... به ما اعتماد كردند».

به اعتقاد مداحيان، ساخت هر نوع كار مذهبي، لطف به دين نيست چراكه اگر كار خوب درنيايد تأثير بدي بر مخاطب خواهد گذاشت؛ «تنها لازمه توليد تئا‌تر ديني، داشتن باورهاي ديني نيست و واقعا اين كار به تخصص بيشتري احتياج دارد. زماني كار ديني را ما تنها در قالب تعزيه‌ها شاهد بوديم، اما مدت زيادي است كه به‌صورت آكادميك و تخصصي به تئا‌تر ديني پرداخته مي‌شود كه ريشه اين كار را در‌‌ همان تعزيه‌هايي كه از قديم رايج بوده بايد جست‌وجو كرد.»

  • يك خاطره، يك كابوس

انوش معظمي، نويسنده نمايش غبار و بازيگر اين نمايش

معظمي اسم غبار را براي اين نمايش برگرفته از افرادي مي‌داند كه در كج‌فهمي‌ها به دام افتاده‌اند و غبار آن، چشمان اين افراد را بسته است؛ «اين غبار مانع از آن مي‌شود تا اين افراد واقعيت‌ها و حقايق را ببينند. به همين‌خاطر ديدگاه درستي از واقعيت‌ها ندارند». به‌گفته آقاي نويسنده، خيلي از ما در طول زندگي مبتلا به منيت يا حسادت مي‌شويم. همه ما در هر جايگاهي كه باشيم، مورد امتحان خداوند قرار مي‌گيريم؛ «هميشه از خدا خواسته‌ام تا به من بصيرتي بدهد كه در شرايط حساس، درست‌ترين راه را براي زندگي‌ام امتحان كنم و دچار اشتباه نشوم.» معظمي اين را مي‌گويد و در ادامه به ديالوگي از نمايش غبار اشاره مي‌كند: «يكي از شخصيت‌ها در اين نمايش و در ديالوگي مي‌گويد كساني كه شما برشمرديد يا ايمانشان ضعيف است يا توكلشان به خداوند ضعيف بوده يا در هر ۲ مورد دچار نقصان و سستي هستند».

به گفته آقاي نويسنده، اگر شما مي‌بينيد كه كسي دچار اين حالت شده بايد به ريشه‌هاي اعتقادي او نگاه كنيد. هر چقدر ريشه‌هاي اعتقادي افراد محكم‌ترباشد از اين توفان و بلاياي اعتقادي راحت‌تر جان سالم به در مي‌برند؛ «رسالت ما اين است كه به‌طور دائم به اين مسائل اعتقادي بپردازيم و يادآوري كنيم و يادمان نرود كه از بطن چه جامعه‌اي هستيم، فرهنگمان چه بوده و در چه خانواده و با چه مذهبي رشد پيدا كرده‌ايم».

به گفته معظمي، آنها در اين كار علاوه بر پرداختن به ماجراي شهادت حضرت فاطمه(س)، به مسائل ديگري مثل تكفيري‌ها در منطقه خاورميانه هم اشاره كرده‌اند؛ «شخصيت اصلي اين نمايش مردي است كه خط درستي را در زندگي خود دنبال مي‌كرده اما در مسير، به دلايلي منحرف مي‌شود و در ‌‌نهايت ايمان قلبي او و اعتقادي كه به پيامبر و ائمه دارد اين مرد را از برزخي كه در آن گرفتار آمده نجات مي‌دهد.» اين فرد در برزخ، خود را هم‌رديف افراد منفور و معلوم‌الحالي‌كه در تاريخ اسم و رسم درست و حسابي ندارند، مي‌بيند كه بخشي از آنها مسببين شهادت حضرت زهرا(س) هستند،

گروه ديگر تحميل‌كننده جنگ جمل به حضرت علي(ع) بوده و عمرسعد كه خودش از عوامل مؤثر در واقعه عاشوراست كه حب دنيا و طمعي كه مي‌كند، باعث مي‌شود كه راه خود را گم كند. اما اينكه چطور اين ماجرا در ذهن خلاق آقاي نويسنده شكل گرفت و او به طرح كابوس در اين نمايش رسيد را خودش اينطور توضيح مي‌دهد: «ماجرايي كه مي‌گويم برمي‌گردد به ۱۵ سال پيش. من دوست معتقدي داشتم كه يك‌بار در حضور او غيبت يكي از دوستانمان را كردم اما او خيلي جدي به من گفت كه انوش من يك‌بار غيبت كردم و شب‌‌ همان روز خواب ديدم كه در حال خوردن گوشت بدن برادرم هستم كه فوت شده بود.

دوستم اين خواب را ديده بود و با بيان آن، هم مي‌خواست من ديگر غيبت نكنم و هم اين فرد به‌خاطر ايمان قلبي‌اش با يك غيبت كوچك چنين خوابي ديده بود كه در ارتباط با‌‌ همان آيه معروفي است كه مي‌گويد: غيبت كردن مثل خوردن گوشت برادر مرده‌تان است». همين موضوع هم جرقه‌اي شد در ذهن معظمي كه امروز با به‌كار گرفتن‌‌ همان رويداد به ساخت شخصيت‌هاي نمايش در قالب يك كابوس كمك كند.

کد خبر 288875

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha