دوشنبه ۳ آذر ۱۳۹۳ - ۰۷:۰۱
۰ نفر

همشهری آنلاین: اجلاس «خطر جریان‌های تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم، لحظات پایانی مذاکرات هسته‌ای در ژنو و... از جمله موضوعاتی بودند که در ستون سرمقاله برخی از روزنامه‌‌های صبح دوشنبه-۳آذر-جای گرفتند.

سعدالله زارعی در روزنامه كيهان با تيتر«زهر و پادزهر داعش» نوشت:روزنامه کیهان؛۳ آذر

دیروز اجلاس «خطر جریان‌های تکفیری از دیدگاه علمای جهان اسلام» در قم افتتاح شد و در آن نزدیک به 1000 نفر از علمای سراسر جهان اسلام و پیروان مذاهب مختلف اسلامی مشارکت دارند ریاست این اجلاس را دو نفر از مراجع بزرگوار که خود سابقه‌ای دیرینه در پژوهش و نگارش آثار مهم کلامی، فقهی و تاریخی دارند - یعنی حضرات آیات عظام  مکارم شیرازی و سبحانی- بر عهده دارند که این خود سطح وزانت و به تبع آن تاثیر این گردهمایی علمای جهان اسلام را نشان می‌دهد. اما فارغ از این مسئله، موضوع تکفیر و تروریزم برای جهان اسلام از اهمیت ویژه‌ای برخوردار شده چرا که این دو که در واقع یکی به حساب می‌آیند، درصدد هستند که علاوه بر میراث گرانبهای اسلام موقعیت‌های حساس کنونی جهان اسلام را نیز از آنان گرفته و تبدیل به راحت‌الحلقوم برای استکبار جهانی نمایند. اجلاس جهانی علما در قم از این رو که برای بحث پیرامون یک معضل مهم جهان اسلام تشکیل شده نیز از اهمیت ویژه‌ای برخوردار می‌باشد. اما در این خصوص گفتنی‌هایی وجود دارد:

1- تکفیر و تروریزم واکنش عجز‌آلود دشمنان اسلام به پیشرفت چشمگیر و حیرت‌انگیز جهان اسلام بطور اعم و جبهه مقاومت بطور اخص می‌باشد و از این رو از ریشه‌های قوی و در نتیجه از شاخه‌های ستبر برخوردار نیست و دقیقا به همین دلایل نمی‌تواند- به تعبیر ژرف رهبر معظم انقلاب اسلامی در حرم امام، خرداد گذشته- مسئله اصلی جهان اسلام تلقی شود. پیشرفت‌های جهان اسلام و جبهه مقاومت در سالهای اخیر بسیار حیرت‌انگیز بوده و وحشت زیادی را برای آمریکا و عوامل آن در منطقه پدید آورده است؛ به دو مورد آن توجه کنید: 1- عراق در سال 2003 به اشغال آمریکا درآمده و در سال 2005 یعنی ظرف دو سال به یک حکومت مستقل با رویکردی ضد‌آمریکایی و همگرا با جمهوری اسلامی ایران دست یافته و ظرف 4 سال آمریکا را ناچار به امضای توافقنامه خروج کرده است.

این یک رویداد فوق‌العاده‌ای است و در هیچ محاسبه‌ای نمی‌گنجد هنوز این سوال اساسی فرا روی ناظران سیاسی و اطلاعاتی برجسته دنیا قرار دارد که ایران چگونه توانست کشوری دشمن را به دوست و کشوری اشغال شده را آزاد نماید بدون آنکه در این راه هزینه زیادی کند و یا تلفات بدهد؟! 2- جریان انصارالله یمن حرکت انقلابی خود را از سال 1382 با تعداد بسیار کم که از چند صدنفر فراتر نمی‌رفت، شروع کرد و در سال 1388 به مهمترین قدرت اجتماعی، سیاسی و نظامی در یمن تبدیل شد به گونه‌ای که آنان در جریان آخرین جنگ خود- جنگ ششم- که از اوایل شهریور تا اواسط بهمن‌ماه 1388 امتداد داشت، توامان بر ارتش‌های یمن، عربستان و اردن غلبه کردند. امروز این گروه که روزی حوثی- روستایی در جنوب صعده- خوانده می‌شدند، از سوی میلیونها زیدی و میلیونها شافعی در یمن حمایت می‌شود و پرنفوذترین جریان اجتماعی یمن می‌باشد. اینها امروزه دستکم 10 میلیون نفر هوادار شیعی و سنی در یمن داشته و عدد نیروهای سازمان یافته و آموزش دیده و مجهزشده‌شان به چند ده هزار نفر می‌رسد این در حالی است که حوثی‌ها در دوره قیام خود - 1382 تا 1393- به هیچ‌وجه مال و جان شهروندی را در یمن مورد تعرض قرار نداده و این همه پیروزی را با انقلابی مردمی و بصورت مسالمت‌آمیز  بدست آورده‌اند. تحولات یمن تعجب فراوانی را برانگیخته و بخصوص رژیم آل سعود نگرانی شدیدی پیدا کرده است به گونه‌ای که حدود یک ماه پیش یکی از مقامات ارشد عربستان در دیدار با امیر کویت گفته بود: «ایران برای مهار اسرائیل حزب‌الله را در لبنان به وجود آورد و برای مهار عربستان جنبش زیدی‌ها را در یمن پدید آورده است».

کاملا پیداست که غرب و رژیم‌های وابسته به آن تا چه اندازه از تحولات کنونی منطقه نگرانی دارند. آنان در جستجوی راه‌حلی برای این روند که توأمان ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی دارد در پی خلق پدیده‌ای برآمده‌اند که با ابعاد سیاسی، اجتماعی و امنیتی بتواند روند شتابان موفقیت‌های جبهه مقاومت را کنترل و کند نماید. داعش در واقع محصول یک چنین چاره‌اندیشی منفعلانه‌ای است.

2- یکی از اهداف راه‌اندازی گروههایی با ماهیت تکفیری، درگیر کردن علما و اندیشمندان جهان اسلام با زهر و پادزهر تکفیر است. خود پدیده تکفیر اگرچه - همانگونه که در یک یادداشت توضیح داده شد- غیراسلامی است و از اندیشه‌های مسیحی متأخر نشأت می‌گیرد اما در عین حال به یک موضوع مذهبی تبدیل گردیده است از این رو تکفیر مذهبی در درجه اول علمای مذاهب را هدف قرار داده است و در این راه تفکیکی میان علمای شیعه و علمای سنی قایل نیست و از قضا علمای اهل سنت بیش از علمای شیعه در معرض تکفیر گروههای تروریستی قرار دارند چرا که بستر حرکت تکفیری‌ها جوامع سنی است و در جوامع سنی این علمای سنی هستند که می‌توانند نقشی افشاگر و بازدارنده داشته باشند نه علمای شیعه. به یک نمونه از این موضوع اشاره می‌کنیم.

در کشور سوریه «علامه شیخ سعیدرمضان البوطی» که بزرگترین روحانی حنفی سوریه و استاد الاساتید علمای سنی در منطقه شامات به حساب می‌آمد و بیش از چهل کتاب در حوزه دین نوشته بود و در علوم دیگر نیز تبحر داشت و از این رو «علامه» خوانده می‌شد و از قدرت نفوذ بالایی در میان دینمداران سنی شامات برخوردار بود، در مسجد جامع دمشق و در حین اقامه نماز به همراه حدود چهل نفر از شاگردان و مریدانش به شهادت رسید. فردی که وی و همراهانش را با یک بمب به شهادت رساند یک جوان 19 ساله از شاگردان وی بود که به وسیله جبهه‌النصره فریب داده شده بود. وی در بازجویی‌اش گفته بود: «من جز خوبی از شیخ رمضان البوطی سراغ نداشتم ولی مصلحت ما حکم می‌کرد که وی از میان برداشته شود.» تکفیر در این میانه علمای ارزشمند که مواریث اصیل دینی هستند را مورد هجوم قرار می‌دهد تا راه را برای پذیرش رژیمی که ضمن غیردینی بودن با استانداردهای سازمان‌های طراح اطلاعاتی منطبق باشد، هموار شود.

از این‌رو علمای جهان اسلام در این زمان بر حسب آموزه‌های دینی که می‌فرماید: «زمانی که فتنه‌ها ظاهر می‌شوند و شناخت حق از باطل برای مردمی که از علم بهره زیادی ندارند سخت می‌گردد بر علماست که با اظهار صریح حقایق پرده‌های تردید را از جلوی چشم مردم کنار بزنند که اگر چنین نکنند لعنت خدا بر آنان خواهد بود»، باید به میدان بیایند. این علما در درجه اول وظیفه دارند دشمنان اصلی اسلام و مسلمانان که مسبب اصلی در به وجود آوردن گروه‌های تکفیری هستند را معرفی کرده و در کانون تهاجم قرار دهند. در غیر این‌صورت به فرض آنکه مبارزه علیه گروه‌هایی نظیر داعش موثر باشد، با معلول مبارزه کرده و از علت‌العلل مشکلات جهان اسلام غفلت نموده‌اند. از سوی دیگر علما باید در این مبارزه به روش‌های پر اثر در تبلیغات روی آورند و مهمترین راه این است که مبارزه با آمریکا و غرب را بیش از پیش در ممالک خود نهادینه کرده و خط آمریکا را در کشور خود افشا نمایند. مگر نه این است که آمریکا داعش را تقویت کرد تا نفرت جهان اسلام از آمریکا جای خود را به نفرت جهان اسلام از داعش بدهد. بنابراین بر حسب قاعده «رُدّالحجرمن‌حیث‌جاء» راه مقابله با تروریزم و داعش مبارزه با آمریکاست.

3- داعش و گروه‌های شبیه آن پدید آمده‌اند تا فرصت پیش روی مسلمانان که با حرکت مبارزاتی صد ساله آنان- یعنی اندیشه اسلام- گره خورده را از دستشان بربایند. داعش مامور است تا بهم رسیدن «شریعت» و «مصلحت‌ مسلمین» که با انقلاب اسلامی در یک تن جا گرفته و در واقع ترجمان ولایت فقیه است را به شکاف میان این دو تبدیل کنند چرا که بهم رسیدن فقه و مصلحت در واقع رمز اصلی مدیریت تحولات به نفع اسلام و به ضرر جبهه کفر است. راز و رمز موفقیت‌های 35 ساله انقلاب اسلامی و نظام برآمده از آن هم از بهم رسیدن سنن شرعی- فقه- و سنن عقلی- مصلحت- است و راه تئوریک موفقیت دشمن در عرصه پیکار با انقلاب اسلامی موفقیت در این عرصه ایدئولوژیک یعنی جدا کردن شریعت از مدیریت است.

تاکید افراط‌گرایانه و تنفرآمیز داعش بر اجرای احکام قلابی به نام احکام شرعی علیه انسان‌های بی‌دفاع در واقع برای ناموجه نشان دادن همراهی شرع و مدیریت است. کما اینکه عقل‌ستیزی و نفی «تبار تمدنی» مسلمانان و نفی الگوهایی نظیر حجربن عدی برای آن است که جبهه مقاومت و انقلاب اسلامی با تکیه بر الگوهای کاربردی و با استناد به مواریث علمی و مدنی جهان اسلام، نمایی از پدیدارشدن دوباره تمدن اسلامی را به همگان نشان داده و از این طریق دلبری کرده است. موضوع مهم دیگر ستیز با غرب و صهیونیسم است. جبهه مقاومت خود را با این شعار به دنیا معرفی نموده و با این شعار شعله‌های امید را در دور و نزدیک جوامع اسلامی روشن کرده است. امروزه نفرت از غرب در جهان اسلام به نحو بارزی برجسته است. در این میان ملل سنی جهان اسلام بیش از شیعیان از غرب نفرت دارند چرا که در طول 200 سال گذشته مجامع سنی از دهلی تا کازابلانکا بیش از مجامع شیعه مزه تلخ اشغالگری، استیلا و تحمیل رژیم‌های وابسته به غرب را حس کرده و از آن آسیب دیده است.

ملت پاکستان از سال 1820 تا سال 1947 یعنی به مدت 127 سال اشغال سرزمین‌شان توسط انگلیس را تجربه کرده و فلسطینی‌ها از 1820 تا 1948 با اشغال کشورشان توسط انگلیس و سپس از 1948 تا امروز اشغال کشورشان توسط دست‌نشانده جنایتکار انگلیس را تجربه کرده‌اند و همین حکایت به نوع دیگری در سوریه، عراق، لبنان، لیبی، الجزایر و... وجود دارد. بنابراین آمریکا می‌داند که در نهاد هر مسلمان نسبت به غرب چه می‌گذرد و از این‌رو آنان داعش را به جنایاتی وادار می‌نمایند تا مخاطب مظلوم سنی ناخواسته بگوید «باز صد رحمت به آمریکا و انگلیس»! این در حالی است که غرب باز هم به بیراهه رفته است و نمی‌داند که در این میان مسلمانان داعش را محصول جمع‌بندی‌های اطلاعاتی آمریکا و انگلیس و محصول حمایت‌های فراوان ترکیه و عربستان به عنوان دو بازوی عملیاتی سازمان‌های آمریکا و انگلیس دانسته و بر درجه نفرت‌شان از غرب افزوده می‌شود.

هويت مذاكره‌كنندگان و ماهيت مذاكرات هسته‌‌اي

روزنامه رسالت به قلم كاظم انبارلويي نوشت:روزنامه رسالت؛۳ آذر

5 كشور مذاكره‌كننده با ايران بويژه آمريكا بر انبوهي از سلاح‌هاي هسته‌اي در زرادخانه‌هاي اتمي خود تكيه زده‌اند. آنها كلاهك‌هاي هسته‌اي آماده شليك را به سوي هدف‌هاي مورد نظر قرار داده‌اند. نيمي از اين ظرفيت‌ هسته‌اي براي انهدام بيش از 10بار سكنه كره‌زمين كفايت مي‌كند. اما جامعه جهاني - بخوانيد همين جماعت فزون طلب- هيچ نگراني ندارد. روسيه و آمريكا و اروپا به خاطر بحران اوكراين تا آستانه يك جنگ هسته‌اي پيش رفتند و پوتين صريحا به اين موضوع تفوه كرد. اما هيچ‌گاه جامعه‌جهاني از وقوع يك جنگ هسته‌اي قريب‌الوقوع و تيره شدن روابط مسكو با واشنگتن و اتحاديه اروپا نگراني به خود راه نداد. اصلا صلح جهاني هم از اين هفت‌تيركشي هسته‌اي به خطر نيفتاد.

امروز بيشترين سلاح هسته‌اي در اختيار آمريكاست. كشوري كه در جنگ جهاني دوم با آنكه جنگ خاتمه يافته و ژاپن هم تسليم شده بود اعلام كرد با كسي شوخي نداريم. دستمان روي ماشه هسته‌اي است، هر وقت و به هر كشور خواستيم، شليك مي‌كنيم. آنها در "ناكازاكي" و "هيروشيما" ده‌ها هزار نفر را با بمب هسته‌اي سوزاندند و البته هيچ نگراني هم در جامعه جهاني ايجاد نشد. امروز ژاپن، آلمان، برزيل و برخي كشورهاي پيشرفته جهان با ساخت بمب هسته‌اي، چند دقيقه فاصله دارند. اما جامعه جهاني به هيچ وجه نگراني از آنها ندارد و حتي آلمان به پنج كشور بزرگ هسته‌اي پيوسته و يك طرف مذاكره با ايران است. هند و پاكستان هر دو سلاح هسته‌اي دارند و پس از دو دور جنگيدن با سلاح متعارف اكنون هر دو دست روي ماشه هسته‌اي براي وقوع جنگ احتمالي آينده دارند. اما همين دو كشور، هيچ حساسيتي را در جهان در مورد خطر هسته‌‌اي برنينگيخته‌اند و طرف مذاكره با هيچ قدرت هسته‌اي هم نيستند. اكنون رژيم صهيونيستي حداقل 200 كلاهك هسته‌اي دارد، عضو ان‌پي‌تي هم نيست و اجازه بازرسي تاسيسات هسته‌اي خود را به احدي از سازمان‌هاي جهاني هم نمي‌دهد. با اين وجود، هيچ نگراني در جامعه جهاني از رژيم اشغالگر قدس ديده نمي‌شود. رژيمي كه طي 50 سال گذشته يك ملت را از سرزمين خود بيرون كرده و به كشورهاي همسايه خود تعرض نظامي داشته است و سرزمين‌هاي اشغالي را به صورت يك زندان بزرگ اداره مي‌كند و در جهان از لحاظ نقض حقوق بشر مقام اول را دارد.

كره‌شمالي پس از چند دور گفتگو با اشرار جهاني ديد فايده‌اي ندارد، بمب هسته‌اي خود را آزمايش كرد و اعتنايي به تهديدهاي استكبار جهاني هم نكرد و البته هيچ نگراني هم براي جامعه جهاني به وجود نياورد.

اما 10 سال است مي‌گويند جامعه جهاني - بخوانيد قدرت هسته‌اي - احساس خطر مي‌كند و مي‌خواهد از دستيابي ايران به سلاح هسته‌اي جلوگيري كند.

ما هم 10 سال است مي‌گوييم قصد ساختن بمب هسته‌اي نداريم نه به علت اينكه شما نگران آن هستيد چون اصلا چنين نگراني‌اي وجود ندارد. اگر وجود داشت كشورهاي دارنده سلاح هسته‌اي تن به خلع سلاح هسته‌اي مي‌دادند.

ما مي‌گوييم پيرو ديني هستيم كه به ما اجازه ساخت سلاح كشتار جمعي نمي‌دهد و ما اولين مدعي شما هستيم كه چرا سلاح هسته‌اي ساختيد، چرا آن را به كار برديد و چرا با آن جهان را تهديد مي‌كنيد؟ ما 10 سال است مي‌گوييم اگر مي‌خواستيم بمب بسازيم نه عضو ان‌پي‌تي مي‌شديم و نه به بهانه‌هاي به اصطلاح اعتمادسازي غرب پاسخ مي‌داديم.

هركس كه صورت مسئله را تا اينجا دقيق خوانده باشد، مي‌تواند حدس بزند هويت مذاكره‌كنندگان و ماهيت مذاكره‌ هسته‌اي در 10 سال گذشته و نوع نگراني جامعه جهاني چه بوده است.

آنها اگر نگران ساخت سلاح هسته‌اي توسط ايران بودند بايد اين نگراني را قبلا با تن دادن به معاهدات خلع‌سلاح هسته‌اي، آن هنگام كه ما حتي يك آجر هم در ايران براي بناي استفاده از فناوري صلح‌آميز هسته‌‌اي روي هم نگذاشته بوديم، از خود نشان مي‌دادند. ما اعلام كرديم در راهبرد دفاعي جمهوري اسلامي، سلاح هسته‌اي جايي ندارد. به همين دليل پرچمدار خلع‌سلاح هسته‌اي در جهان هستيم و طي 12 سال گذشته باب گفتگو را نبستيم، سال 82 تمام فعاليت‌هاي هسته‌اي را داوطلبانه تعليق كرديم و يك‌سال هم گفتگو كرديم،‌اما آنها گفتند به چيزي جز جمع كردن بساط هسته‌اي ايران رضايت نمي‌دهيم. آنها هم ناجوانمردانه پرونده هسته‌اي ايران را به شوراي امنيت سازمان ملل بردند، همان‌جا كه پخت‌وپز مصوبات در دست خودشان بود. به آنها گفتيم ما عضو ان‌پي‌تي هستيم، نص صريح بند "C" از ماده 13 اساسنامه آژانس به ما اجازه مي‌دهد تا 90درصد غني‌سازي داشته باشيم. پاسخ دادند آژانس بي‌آژانس، اينجا ما تصميم مي‌گيريم. لذا علاوه بر قطعنامه‌هاي ظالمانه شوراي امنيت، شروع كردند به اعمال تحريم‌هاي يكجانبه و چند جانبه. تحريم‌ها را حتي به اقلامي مثل دارو هم تسري دادند!

اكنون بيش از يك سال از جدي شدن مذاكرات جديد مي‌گذرد. آنها در توافق ژنو تعهداتي را قبول كردند، اما به آنها عمل نكردند. جمهوري اسلامي براي نشان دادن حسن‌نيت خود به توافق ژنو عمل كرد اما پس از يك سال گفتگوي بي‌حاصل، آنها برگشته‌اند به خانه اول و حرف‌هايي مي‌زنند كه واقعا شنيدني است!

آنها مي‌گويند:

- غني سازي را يا تعطيل كنيد يا در حد نمايشي و كاريكاتوري نگه داريد.

- اجازه دسترسي به دانشمندان هسته‌اي ايران را بدهيد تا ليست آنها را براي ترور به جوخه‌هاي ترور رژيم صهيونيستي بدهيم.

- اجازه دسترسي به اماكن هسته‌اي را فراتر از مقررات آژانس بدهيد.

اگر اين كارها را كرديد پس از 15 سال كه ما مطمئن شديم به اهداف خود رسيديم، در مورد لغو تحريم‌ها تصميم مي‌گيريم. اگر هم به توافق برسيم اين يك توافق هسته‌اي است، تحريم‌هايي را كه مربوط به آن است برمي‌داريم، اما همه تحريم‌‌ها مربوط به هسته‌اي نيست. غالب تحريم‌‌ها به دليل "نقض حقوق بشر" و "حمايت از تروريسم" وضع شده و آنها به ما مربوط نيست!

در مورد نقض حقوق بشر هم بخواهيم مذاكره كنيم سال ها طول مي‌كشد.

آنها مي‌گويند چرا عده‌اي را در ايران كه مي‌خواهند نظام را سرنگون كنند به زندان و مجازات‌هاي قانوني محكوم مي‌كنيد؟ اين نقض حقوق بشر است! در مورد "حمايت ازتروريسم" مي‌گويند چرا شما از ملت فلسطين دفاع مي‌كنيد، چرابه كودك‌كشي رژيم صهيونيستي در غزه اعتراض مي‌كنيد؟ اين حمايت از تروريسم است. مي‌گويند چراشما از غصب سرزمين فلسطين و اشغال قدس توسط صهيونيست‌ها دفاع نمي‌كنيد!

بعد ما هم مي‌گوييم اين چه بساطي است در آورده‌ايد؟ آخر حرف شما از اين رفتار، در موضوع هسته‌اي و مسئله "حقوق بشر" و بازي "حمايت از تروريسم" چيست؟ صادقانه مي‌گويند ما دو هدف داريم؛

1- تغيير رفتار مردم ايران

2- تغيير ساختار حكومت ايران

اين آخر حرف آنهاست. مي‌گويند ما مي‌خواهيم برگرديم به دوران پهلوي كه همه مصادر حكومتي در ايران، كليد در دست و در اختيار استبداد و استكبار جهاني بود.

هركسي صورت اصلي مسئله مذاكرات را به طور واقعي ببيند يقين مي‌كند مذاكرات نتيجه‌اي جز فرياد مرگ بر آمريكا و مرگ بر اسرائيل، آن هم با صداي بلندتر از گذشته توسط ملت ايران ندارد. يعني همين فريادي كه طي 36 سال گذشته لحظه‌اي قطع نشده است.ديروز فاش شد گاهي صداي فرياد و اعتراض آقاي ظريف در پشت درهاي بسته مذاكرات به قدري بالا مي‌رود كه مامورين امنيتي به داخل مي‌آيند و فكر مي‌كنند اتفاق ناگواري افتاده است، اما خانم اشتون با خونسردي خطاب به مامورين مي‌گويد؛ "ما به اين فريادها عادت كرده‌ايم."بدون شك آن فرياد از زير سقف مذاكرات بيرون مي‌آيد و طنين صداي آن در منطقه و جهان بزودي شنيده خواهد شد.مذاكرات به پايان رسيد.

نتيجه از قبل هم معلوم بود نتيجه‌اي جز بي‌اعتمادي بيشتر به 1+5 و بويژه آمريكا، به دست نيامد. اين نتيجه باعث مي‌شود ما گام‌هاي خود را به سوي پيشرفت و اقتدار علمي، محكم‌تر از گذشته برداريم.توافق حقوقي پس از يك سال مذاكره به دست نيامد. تاريخ مصرف توافقنامه ژنو هم به پايان رسيد. آنها مجبور هستند يك توافق سياسي براي تداوم مذاكرات كنند شايد بتوانند اين بازي را براي مدتي ديگر ادامه دهند.

هنری به نام مدیریت مذاکره

 دکتر علی بیگدلی استاد دانشگاه در روزنامه ايران نوشت:روزنامه ایران؛۳آذر

از واپسین روزهای نشست مسقط، فضایی تازه بر مذاکرات هسته‌ای حاکم شد. اکنون که دور نهایی مذاکرات هسته‌ای ایران و 1+5 در وین در جریان است، به نظر می‌رسد همان فضای بیم و امید تداوم یافته است. چنانکه ملاقات‌های جان کری با وزرای خارجه عربستان و عمان نشان می‌دهد امریکایی‌ها ناچار هستند مواضع کشورهای منطقه‌ای را نیز در این مذاکرات در نظر بگیرند.

باتوجه به این شرایط پیش بینی نتایج مذاکره دشوار به نظر می‌رسد و آنچه مسلم است مقامات اسرائیل و برخی کشورهای عربی به تلاش گسترده برای جلوگیری ازتوافق میان ایران و قدرت های جهانی ادامه می دهند. در این مرحله گفته می شود مسائل اساسی همچنان دو موضوع «میزان غنی سازی» و «چگونگی برداشتن تحریم‌ها از سوی طرف مقابل» است. باوجود این اختلافات، شکست کامل مذاکرات دور از ذهن است، زیرا این امر پیامدها و عکس‌العمل‌های دیپلماتیک یا غیرسیاسی بسیاری در پی خواهد داشت که بویژه برای امریکایی‌ها مطلوب نیست. محتمل‌ترین وضعیت پیش رو دستیابی به سطحی از توافق است، مانند آنچه که سوم آذر سال گذشته طرفین مذاکرات به آن دست یافتند. به نظر می‌رسد در این توافق تعدادی از تحریم‌ها برداشته شده و برای انجام مذاکرات بعدی نیز مهلتی تعیین شود.

روند و اخبار مذاکرات نشان می‌دهد که در این دور از مذاکرات دو طرف نمی توانند به همه انتظارات دست یابند، زیرا گرچه مقامات امریکایی از به نتیجه رسیدن مذاکرات سود می‌برند، اما همان طور که گفته شد محافل قدرت در درون این کشور و برخی کشورهای خاورمیانه، مانع دستیابی به یک توافق همه جانبه در فرصت باقی مانده شده‌اند. اظهارنظر چندباره محمد جواد ظریف مبنی بر اینکه همزمان با امضای توافقنامه نهایی تمام تحریم‌ها برداشته خواهد شد نیز به نوبه خود هم سطح انتظارات را بالا برد و هم باعث حساسیت کشورهای غربی شد.

آنچه مسلم است اینکه اگر طرفین به توافق نهایی دست نیابند، تمدید مذاکرات بیشتر نقطه ضعفی برای امریکایی‌ها خواهد بود، زیرا در این صورت نقطه نظرات دو کشور تفاوت چندانی نخواهد کرد. از این رو درصورت افزایش احتمال دست نیافتن به توافق نهایی، باید به سمت تمدید مذاکرات رفت، به شرط اینکه ایران و 1+5 به توافق نسبی دست یابند که احتمال آن بسیار بالاست.

در این میان آنچه فارغ از نتیجه نشست‌ها باید مورد توجه قرار گیرد، اداره مذاکرات از سوی ایران و پیشرفت‌های حاصل شده در این مدت است. از ابتدای مذاکرات هسته‌ای در دولت یازدهم، هیأت مذاکره‌کننده ایرانی بخوبی توانست مذاکرات را مدیریت کند و از سطح انتظارات خود به نحو معقولی بکاهد. کاهش انتظارات امری است که امریکایی‌ها نیز به آن تن داده‌اند، چنان که اگر مذاکرات هسته‌ای تنها در اختیار رئیس جمهوری و وزیر خارجه امریکا بود، شاید تاکنون توافق نهایی حاصل شده بود. اما حتی در شرایط فعلی نیز اداره موفق مذاکرات از سوی ایران نشان می‌دهد که ما توان و قدرت چانه زنی را داشتیم که توانستیم در مذاکره با قدرت‌های جهانی به این مرحله برسیم. از این جهت نفس مذاکرات هسته‌ای تا این مرحله، دستاورد دیپلماتیک بسیار ارزشمند و موفقی برای ظریف و دولت یازدهم قلمداد می‌شود.

درس هايي از يلداي مذاکرات

مهدي روزبهاني در ستون سرمقاله روزنامه ابتكار نوشت:روزنامه ابتکار؛۳آذر

امروز يلداي مذاکرات به پايان مي‌رسد و ديپلمات ها با هماهنگي پايتخت هايشان سرنوشت پرونده قطور هسته اي ايران را مشخص مي‌کنند. بيش از يک دهه مذاکره براي انرژي هسته اي ماجراهاي بسياري به همراه داشت. از اتهام جاسوسي به برخي ديپلمات ها گرفته تا ترور دانشمندان ايراني. اين فصل از تاريخ ايران هرچند با دلهره هاي فراوان همراه بود؛ اما براي جوامع مختلف و رهبران سياسي درس هاي فراواني داشت. طي سال هاي متوالي مذاکرات، افکار عمومي متأثر از روند اين رايزني ها بود. چه آنگاه که جليلي جريان مذاکره براي مذاکره را دنبال مي‌کرد و چه هنگامي که ظريف با جديت قطار مذاکرات را به حرکت درآورد؛ هر کدام واکنش هاي خاصي را در ميان مردم برانگيختند. اما در جريان اين بيم و اميد مذاکرات، آنچه بيش از هرچيزي جلب توجه مي‌کرد، تلاش هايي بود که براي مشروعيت بخشيدن به حق ملت ايران در استفاده از فن آوري هسته اي صورت گرفت و باعث شد که دوگانه مبارزه يا مقاومت کنار برود و تابوي مذاکره کردن براي حق مسلم يک ملت شکسته شود.

هرچند که مذاکرات هسته اي هزينه هاي زيادي براي ملت ايران داشت، اما به جرأت مي‌توان گفت که گفتماني جديد براي ملل مختلف در خصوص مسائل حساس به ارمغان آورد. هرچند که ممکن است ديپلمات هاي تيم مذاکره کننده هسته اي ايران در دوره هاي مختلف با رويکرد خاصي مذاکرات را دنبال کرده باشند اما همين که ميز مذاکره را ترک نکردند؛ خود نشان از پذيرش واقع گرايي در انديشه سياسيون در تعامل با ساير ملل است. رويکردي که بر اساس منافع ملي جوامع تعريف مي‌شود و باور دارد که زيستن در دنيايي که بر اساس دوست و دشمن تعريف مي‌شود سخت و ناپايدار است.

اما جداي از اين درس عمومي، مذاکرات پختگي خاصي را براي ديپلمات هاي ايراني فراهم آورد و باعث شد وزارت امور خارجه ايران حداقل در عرصه ديپلماسي هسته اي به رشد قابل توجهي دست يابد. با اين حال در اين ساعات پاياني، برنامه ريزي براي توافق يا شکست مذاکره از هر موضوعي مهمتر مي‌نمايد. ابعاد مذاکرات هسته اي براي دستگاه سياست خارجي ايران همه گير بوده و طي سال هاي گذشته به عنوان يکي از معيارهاي اصلي در تعريف نوع رابطه ايران با کشورهاي ديگر در نظر گرفته شده است. پرونده هسته اي فرصت ها و تهديد هاي مختلفي را پيش روي سياست خارجي ايران گذاشته و حالا که به ايستگاه پاياني خود رسيده نکته قابل تأمل، برنامه ريزي دستگاه سياست خارجي براي بعد از توافق و يا شکست است. تماس هاي اخير جان کري با کشورهاي منطقه به ويژه عربستان براي تشريح مذاکرات نشان از تأثير گسترده توافق يا شکست مذاکرات بر آينده روابط بين‌الملل منطقه دارد.

عربستان رقيب منطقه اي ايران، نگران تر از هميشه، مسئله را پيگيري مي‌کند و به اذعان کارشناسان نزديک شدن ايران به توافق با 1+5، اعراب سعودي را واداشته تا دوباره در خيمه اتحاد جمع شوند و دشمني هاي خود با قطر را کنار بگذارند. تحليل گران يکي از علت هاي بازگشت سفيران کشورهاي حاشيه خيلج فارس به دوحه را نشان از ترس اعراب از نزديکي ايران و غرب ارزيابي مي‌کنند. از اين رو مي‌توان به فرصت منطقه اي توافق هسته اي نيز اشاره کرد و بايد ديد که ظريف براي تحرکات اعراب چه برنامه اي دارد. مسلم است که شکست در مذاکره قدرت چانه زني ايران را در منطقه کاهش مي‌دهد و امکان مانور عربستان را در زمينه هاي مختلف فراهم مي‌کند، چرا که بعد از اين جمهوري خواهان در کنگره آمريکا ترحيج مي‌دهند از دلارهاي نفتي عربستان استفاده کننده و بنابراين همراهي گسترده تري با آنها خواهند داشت.

از طرف ديگر عبور از تنگناي هسته اي اين امکان را براي کشورمان فراهم مي‌کند که در دوره اي که اختلاف ميان آمريکا و رقيب ديرينه اش فزوني گرفته از موضعي بالاتر به تعامل با همسايه مرموز شمالي يعني روسيه بپردازد. بنابراين انتظار مي‌رود که ديپلمات ها قبل از آنکه خبر توافق يا شکست مذاکرات را اعلام کنند، طرح جدي و مشخصي براي آينده سياست خارجي کشورمان در نظر بگيرند.

کد خبر 278933

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha