به عقیده روانشناسان اجتماعی، ما تحت‌تأثیر محیط‌مان هستیم. عوامل محیطی مختلف، آثارگوناگونی بر ابعاد رشد فرد به‌جای می‌گذارند و گاه این عوامل، در تعامل با هم، شدت، دامنه و چگونگی تأثیرات یکدیگر را تحت‌تأثیر قرار می‌دهند.

تندیس - انسان

 عوامل محیطی از جهات گوناگونی بر رفتار فرد تأثیر می‌گذارند که مهم‌ترین آنها را می‌توان در موارد زیر خلاصه کرد: 1- تأثیر بر رشد و شکوفایی استعدادها 2- شکل و جهت‌دهی به رفتار 3- الگودهی 4- آموزش 5- انتقال ارزش‌های اخلاقی 6- انتقال آداب و رسوم، ارزش‌ها و قوانین اجتماعی. برخی از دانشمندان عوامل محیطی و اجتماعی را منشأ پدیده جرم تلقی کرده‌اند. به‌نظر این دانشمندان جرم پدیده‌ای نیست که عوامل و شرایط جسمانی و روحانی افراد در آن تأثیر داشته باشد بلکه عاملی که سبب بروز جنایت می‌شود جامعه و محیط است. پژوهشگران مکتب گشتالت بیش از دیگر مکاتب به شرایط محیط (به معنی جامع آن) توجه دارند.

پاسخ به رویدادها

آلبرت بندورا (1977-1991) نظریه‌پرداز شناختی- اجتماعی، طی مطالعاتی نشان داد که پرخاشگری کودکان با مشاهده رفتار پرخاشگرانه دیگران افزایش می‌یابد. شخصیت کودک، تجارب گذشته او، نوع رابطه‌اش با الگوی رفتار و موقعیتی که در آن قرار دارد، همگی در تقلید مؤثر است. مهارت‌های شناختی نیز نقش مهمی در تحقق یادگیری مشاهده‌ای دارند. ما در خلال زندگی در معرض الگوهای مختلف قرار می‌گیریم. مشاهده این الگوها به ما فرصت می‌دهد که بدون آزمون و خطای مستقیم و خطرپذیری‌های متعدد، رفتارهای متنوعی را بیاموزیم. به اعتقاد بندورا از آنجا که انسان واجد توانایی‌های شناختی است، می‌تواند از میان الگوهای موجود تنها به بعضی از آنها توجه کند؛ یعنی انسان تا حدودی دارای حق انتخاب است و به‌طور منفعل به رویدادهای محیط پاسخ نمی‌دهد. شخص، محیط و رفتار شخص بر هم تأثیر و تأثر متقابل دارند.

جامعه ذهن ساز

ویگوتسکی معتقد است که کارکردهای ذهن از بستر جامعه و فرهنگ حاکم بر آن برمی‌خیزد و ریشه عوامل درون‌روان‌شناختی (Intrapsychological) را در محیط اجتماعی، تاریخی و فرهنگی (Interpsyschological) می‌جوید. به عقیده ویگوتسکی جامعه است که ذهن ما را می‌سازد. او در این عقیده از مارکس و هگل تأثیر پذیرفته است. ویگوتسکی اعتقاد دارد که فرد در تعامل با اجتماع و در بستر فرهنگی یاد می‌گیرد و رشد می‌کند.

مجازات هزینه است

لاکاسانی (1924-1843) رئیس مکتب محیط‌اجتماعی، عامل محیطی و فرهنگی را تنها موجب جرم معرفی کرده است. به‌نظر این دانشمند همانطور که هر میکروب در شرایط و محیط خاصی اجازه رشد و نمو و تکثیر می‌یابد پدیده جرم نیز به مثابه میکروب در محیط و فرهنگ مربوط به‌خود زاییده می‌شود. از نظر دکتر لاکاسانی منشأ پدیده جرم تنها عوامل زیستی- روانی است. مارکی نیز پدیده جرم را ناشی از وضعیت نابهنجار اقتصادی می‌دانست.

حاصل تورم، فقر و فاصله طبقاتی که در چند سال اخیر رشد افسارگسیخته‌ای داشته، رشد جرائم اجتماعی بوده است. بدون تردید فقر و نابرابری‌های اقتصادی در زمره مهم‌ترین معضلات جامعه بشری است که از جایگاه ویژه‌ای بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر انواع متعددی دارد که امروزه فقر مادی و فقر فرهنگی بیش از نمونه‌های دیگر فقر بر بروز جرم تأثیر می‌گذارند. منظور از فقر فرهنگی، میراث مشترک بین نسل‌های امروزی نیست بلکه آن مطلوب‌ها،ارزش‌ها و هنجارهای رفتاری است که هر فرد باید در مدت زندگی خود، آنها را حفظ و رعایت کند. جرم نیز فعل یا ترک فعلی است که به موجب قانون برای آن مجازاتی تعیین شده باشد و مجازات بخشی از هزینه‌ای است که به مجرم تحمیل شده که همین مجازات موجب می‌شود بسیاری از افراد از ارتکاب جرم پرهیز کنند.

به‌خاطر فقر فرهنگی

مجید ابهری (آسیب‌شناس و متخصص علوم‌رفتاری) معتقد است که برای بروز جرم باید بسترهایی وجود داشته باشد؛ بسترهای خیزش و ایجاد. این بسترها عبارتند از: فقر در دو محور فقر مادی و فرهنگی و ضعف تربیت خانوادگی، شرایط نامتعادل اجتماعی و شرایط فردی که مجموع این عوامل بر وقوع جرم تأثیر مستقیم می‌گذارند. اما درمیان محورهای یادشده، فقر، اصلی‌ترین محور ارتکاب جرم است چرا که بسیاری از بزهکاران در مقابل فقر مادی توانایی مقاومت نداشته و دست به ارتکاب جرائم مختلف می‌زنند.

ابهری فقر فرهنگی را در ارتکاب جرائم، مؤثرتر از فقر مادی می‌داند و عنوان می‌کند: از نگاه رفتار‌شناسی فقر فرهنگی که عبارت است از فقر تربیت خانوادگی و تربیت اجتماعی، بسیار مؤثر‌تر و دخیل‌تر از فقر مادی است. بسیاری از افرادی که مرتکب بزهکاری شده‌اند نیاز مادی نداشته‌اند و در شرایط بسیار خوب مالی بوده‌اند اما به دلیل فقر فرهنگی و تربیتی دست به ارتکاب جرم زده‌اند.

فقر مادی؛ مسئله این است

علی انتظاری، جامعه‌شناس نیز فقر را از دو جهت در بروز جرم دخیل می‌داند و اعتقاد دارد که فقر و جرم از دو جهت با یکدیگر رابطه دارند؛ جهت اول مربوط به وضع فقرا می‌شود و معطوف به این امر است که فقرا وقتی مشاهده می‌کنند نظم و ترتیبات موجود در جامعه برای آنها منافعی در پی ندارد آن نظم را برنمی‌تابند و به راحتی علیه آن نظم شورش کرده یا نظم را بر هم می‌زنند و در کل نظم برای آنها مشروعیت ندارد. هنگامی که فقر ناشی از بی‌عدالتی و فاصله طبقاتی باشد موجبات احساس محرومیت را در فقرا به‌وجود می‌آورد. این احساس محرومیت به نوبه‌خود باعث به‌وجود آمدن احساس سرشکستگی و ناکامی و در نتیجه منجر به خشونت می‌شود. یکی از عوامل خشونت در جامعه همین احساس محرومیت نسبی است که در فقرا به‌وجود می‌آید. این یک جهت رابطه فقر و جرم است.

جهت دیگر آن مربوط به اغنیاست؛ در واقع آن احساس علو و خود‌بزرگ‌بینی که در اغنیا وجود دارد خود مولد فقر است. این هم ناشی از یک کجروی است که در جامعه وجود دارد و در واقع جرائمی که معمولا یقه‌سفیدان مرتکب می‌شوند جرائمی هستند که ممکن است خیلی به‌عنوان جرم در جامعه محسوب نشده و یا به‌دلیل ارتباط با منابع قدرت- ثروت در تله محاکم گرفتار نشوند ولی نوع عملکرد آنها تولید فقر و بی‌عدالتی کرده است. جنبه دیگر که مربوط به اغنیا و ثروتمندان است اینکه به‌خاطر دسترسی ثروتمندان به منابع قدرت قوانین به‌گونه‌ای وضع ‌شوند و شرایطی فراهم شود که آن قوانین منافع آنها را تضمین بکند و حساسیت‌های قوانین عملا منافع آنها را در پی داشته باشد. به همین دلیل است که یکی از جامعه‌شناسان اعتقاد دارد همه در برابر قانون مساوی هستند ولی نه پشت آن.

انتظاری معتقد است که فقر مادی در بروز جرم مؤثرتر از فقر فرهنگی است و بیان می‌کند: مشکل اصلی ما فقر مادی است و مردم کشور ما انسان‌های فهمیده‌ای هستند و ما از نظر فرهنگی مشکل جدی نداریم بلکه مشکل اصلی فقر مادی و مسئله احساس بی‌عدالتی است. عوامل مختلفی باعث گسترش احساس بی‌عدالتی در جامعه می‌شود. این احساس بی‌عدالتی خود تولید‌کننده احساس محرومیت نسبی است که منجر به بروز جرم می‌شود.

متغیری که بیشترین تأثیر را در بروز جرائم دارد، محرومیت نسبی است. احساس محرومیت ناشی از عوامل مختلف است. از عواملی که موجب احساس محرومیت می‌شود می‌توان به فاصله طبقاتی، فقر و عملکرد رسانه‌ها اشاره کرد. از ماهواره نیز نباید غافل شد. ماهواره با نشان‌دادن زندگی تجملاتی باعث ایجاداحساس فقر در جامعه می‌شود. فقط فقیر بودن و بی‌عدالتی در بروز جرم مؤثر نیست؛ مهم احساس فقر و بی‌عدالتی است؛ یعنی هم امر ذهنی و هم امرعینی تأثیر‌گذار است، البته آن امر عینی باید منجر به امر عینی و درک شود؛ مثلا شاید در جایی بی‌عدالتی وجود نداشته باشد و کارمندی با مشاهده زندگی کارمندی دیگر که از طریق تلویزیون به‌صورت فیلم نمایش داده می‌شود احساس بی‌عدالتی کند و متعاقب آن بزهکاری انجام گیرد. به عقیده من احساس فقر و بی‌عدالتی در بروز جرائم تأثیر زیادی دارد.

گردآوری: مریم بدری؛ روانشناس تربیتی

 

کد خبر 194503

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز