سه‌شنبه ۲۵ مهر ۱۳۹۱ - ۰۸:۰۹
۰ نفر

منوچهر دین پرست: هانری کربن، اسلام‌شناس و فیلسوف فرانسوی، آثار متنوعی در باب حوزه‌های مختلف تفکر فلسفی دارد.

کعبه

این آثار شامل انبوهی از اطلاعات مفید، همراه با ویرایش متون و ترجمه‌ها و تفاسیر مکتبی است. اهمیت آثار او بسیار فراتر از اهمیت چیزی است که «شرق‌شناسی» نامیده می‌شود. قصد کربن، نمایش آموخته‌های خود از پیشینیانش نبود بلکه او می‌خواست نشان دهد که مسائل طرح شده در گذشته، تا چه حد در ترغیب فعالیت فکری در هر زمان و به‌خصوص زمان حاضر که اصل و مبدا هر چیز اغلب به فراموشی سپرده می‌شود، مؤثر بوده است. هانری کربن به معنویت و فلسفه اسلامی و به بهترین وجه، توسط مذهب شیعه توجه داشت. او معتقد بود که پس از وحی قرآن به پیامبر(ص)، نیاز جدیدی پیدا شده بود و آن کشف عمق پیام الهی، بدون تغییر معنای ظاهریش بود. مومنان معتقدانی بودند که به‌کار گرفتن کورکورانه قوانین صوری اسلام، آنها را قانع و راضی نمی‌کرد، لازم بود که معنای باطنی پنهان شده که بعد درونی معنای ظاهری است مکشوف شود. این مهم، به‌عهده صاحب ولایت است که شیعیان او را «امام» می‌نامند. کار او صرفا هدایت تفاسیر و جلوگیری از تحریف پیغام وحی نیست بلکه او محل نزول فیض الهی است که خود، موضوع تفسیر است. امام، انسان کامل و نمونه اعلای خلقت است که قرآن را تجلی کلام اصیل و صورت ازلی وحی معرفی می‌کند و این هر دو، نشان‌دهنده و تشکیل‌دهنده وجود امام است.

این عقیده، در معرفت‌شناسی صوفیان نیز وجود دارد. در این دیدگاه، مفهوم ولایت از شخصیت تاریخی امامان که سلسله آنها با علی(ع) شروع می‌شود، منتزع شده و به سلسله مراتب نامرئی اولیا، اطلاق می‌شود. سیدحیدر آملی در اثر خود، به شباهت‌های عمیق مبانی عرفان شیعه با آموزه بزرگ‌ترین عرفای صوفی نظیر ابن عربی اشاره کرده است. امروزه، عارفان اسلامی بر آن‌ هستند که بین حیطه دنیوی ما و ذات حق، مراتب و مراحل دیگری نیز در کائنات وجود دارد؛ جهان‌های متمایزی که با یکدیگر مرتبط‌اند. بلافاصله بعد از جهان دنیوی بشر، جهان موجودات ملکی قرار دارد که وجودی نامحسوس دارد.

این جهان، همان جهان واسطه‌ای است که روح، پیش از آمدن به جهان مادی، در آنجا بوده است و این مکان، نخستین بهشتی است که روح پس از جدایی از بدن به آنجا می‌رود. کربن نشان می‌دهد که عالم واسطه موجودات ملکی، چه نقش عظیمی در تبیین و رشد حکمت الهی اسلام در سده‌های میانی داشته است. به همین دلیل میراث هانری کربن برای ما اهمیت ویژه‌ای دارد، نه فقط به سبب فهم بخشی از تفکر اسلامی بلکه به سبب اینکه باعث شد مردم غرب با معنویتی فراموش‌شده یا سرکوب‌شده که مشترک بین همه «ادیان صاحب کتاب» است، آشتی کنند. مومنان می‌خواهند با درک پیام وحی، مفهوم حیات را دریابند، اما پیام الهی را فقط تا حدی می‌فهمند که خودشان را در حکم موضوعات متعالی فهم کرده باشند. از این منظر است که می‌توان کعبه، میعادگاه مشتاقان و مومنان الهی را به نحو جانانه تاویل کرد. هانری کربن با نگاه پدیدارشناسانه به اسلام باعث شده که توجهات او وجه ممیزه‌ای نسبت به دیگران بیابد. او در اکثر آثارش سعی کرد به بعد رحمانی و معنوی اسلام توجه کند.

بدین‌منظور یکی از موضوعاتی که او از آن غافل نبوده بحث حج و کعبه و مناسک پیرامونی آن است. هانری کربن کعبه را مکاشفه‌وار بررسی می‌کند و سعی دارد با تاویل روحانی عبادت و کعبه، سیری در کشف اسرار عبادات بیابد. عارفان ما فراوان از تفاوت حج عوام و حج خواص سخن گفته‌اند. اما کربن میان معبد (Temple) و مکاشفه (Contemplation) پیوندی برقرار می‌دارد. به‌نظر کربن معبد در اصل به‌معنای مکان وسیع و باز در همه اطراف است که می‌توان از آن به همه افق نظر کرد. اما گویی معبد را می‌توان به‌معنای مشهد و در حقیقت به‌معنای «مکان شهود» دانست. پس می‌توان نتیجه گرفت که این محل عبادی ظاهری در عالم خارج درصورتی که متناظر با معبد باطنی باشد، معنا و کارکرد حقیقی‌اش را پیدا می‌کند و آن معبد باطنی همان انسان، انسان ـ معبد، است. مشهود (حقیقت مشاهده‌شده) یعنی حضرت حق نیز هرچند در حد ذات خود متعالی است، ولی در آن مشهد و برای شاهد به قدر ظرفیت مشهد و به قدر طاقت و قابلیت شاهد، متجلی می‌شود. به تعبیر جنید بغدادی «آب به رنگ ظرفی است که در آن ریخته می‌شود».

بنابر این به یک معنا می‌توان از اتحاد مشهد، شاهد و مشهود سخن گفت و این همان معنایی است که قاضی سعید قمی در کتاب اسرارالحج با دقت و عمقی تمام بیان داشته است. در آنجا ضمن شرح روایتی از امام صادق(ع) در این خصوص که چگونه جبرئیل، آدم(ع) را با اسرار حج آشنا ساخت، ‌می‌نویسد که آدم(ع) و در حقیقت هر زائر بیت (حج‌گزار) باید به مقامی برسد که دریابد «مشهود، شاهد (مشاهد) و مشهد هر سه یکی است» به تعبیر خود وی «تا اینکه بنده دریابد که موجود متجلی شده، موجودی که این تجلی برای اوست و صورتی که این تجلی در قالب آن است، هر سه یکی است». هرچند در اینجا سه رکن مشهد، مشاهده و شاهد وجود دارد، ولی خود شاهد به تعبیر هانری کربن یک وجود دوساحتی یا دوقطبی است. یکی قطب یا خود زمینی بشر است و دیگری قطب آسمانی؛‌دگر خودالهی او.

برای بسیاری از ما آدمیان این خود آسمانی ناشناخته می‌ماند و در حقیقت زیارت بیت (معبد، مشهد) و مشاهده و مکاشفه آن، موجبات متحقق شدن به آن ساحت الهی وجود خویش و یا به‌عبارت دیگر رفتن به میعاد یا میقات او را برایش فراهم می‌سازد. کربن در تخیل خلاق در عرفان ابن‌عربی، ضمن پیوندی که میان سهروردی و ابن‌عربی برقرار می‌دارد، این معنا را به وجهی نیکو بیان داشته است. از سوی دیگر، بدیهی است که اگر عبادت و زیارت حقیقی را مشروط به چنین وحدتی بدانیم، دیگر مشهد و معبد را نمی‌توان چیزی بیرون از آدمی دانست. در حقیقت معبد ظاهر به معبد باطن که معبد حقیقی همان است، تأویل می‌شود. در این صورت ویرانی معبد معنای بسیار ژرفی پیدا می‌کند. ویرانی معبد، در اصل به‌معنای ویرانی وجود آدمی است. به‌معنای غیبت حضور الهی از جان آدمی است، به‌معنای آن است که وجود آدمی دیگر آینه‌ای حق‌نما نیست و در حقیقت حضور الهی (سکینه، شخینه) زمانی از این معبد رخت می‌بندد که معبد آلوده شده باشد.

در حقیقت آدمی باید خانه دل از صحبت غیر بپیراید؛ وانگهی برای متحقق شدن به حقایق و کمالات بکوشد تا دل او آینه حق‌نما شود و خداوند برایش حضور پیدا کند. و این هم که امام رضا(ع) فرمود «مادام که کعبه بر جای باشد، دین نیز پابرجاست» ناظر به همین کعبه باطنی، همین قلب مؤمن است، وگرنه بود و نبود کعبه سنگی علی‌القاعده نمی‌تواند تأثیری در حفظ یا امحای دین داشته باشد. حضور کعبه در جان‌های مؤمن چنین تأثیری می‌تواند داشت زیرا کعبه به این معنا مهبط فرشتگان است. آدمی مادام که با دیوان وجودش همنشین باشد، جایی برای حضور فرشتگان نیست. و حال دیدیم که خداوند در قالب همین فرشتگان و به‌خصوص فرشته راهنمای خود شخص یا همان طباع تام، بر او متجلی می‌شود. هر تجلی الهی در قالب تجلی فرشته صورت می‌گیرد. به همین دلیل کربن در مقابل تعبیر سنتی «نبرد با فرشته»، با الهام از معنویت اسلامی، تعبیر «نبرد برای فرشته» را به‌کار می‌برد.

لذا آنچه در دنیای امروز به چشم می‌خورد معیارهای دنیوی و عرفی‌نگری نیرومندتر از همیشه چیره شده‌اند. اما مشاهده صورت حق نیاز به مشهد (معبد)‌ دارد و این مشهد (معبد) همان قلب بنده مومن است که «بیت‌الله اعظم» است. و برای کثیری از انسان‌های دنیازده و دنیاپرست امروز این معبد ویران شده است. البته آتش اشتیاق این معبد و میل به این زیارت باطنی در جان انسان‌های امروز کماکان شعله‌ور است. امروزه از سویی معابد ظاهری کماکان در جهان پابرجاست و حتی انسان‌ها کم و بیش به زیارت آن اماکن می‌روند و از سوی دیگر کم نیستند افرادی از انسان‌ها که به درون‌نگری و خودکاوی روی می‌آورند. ولی با این همه، هم معبد ظاهر ویران است و هم معبد باطن، زیرا که حضور الهی از معبد رخت بربسته است. چون خداوند درون چنین انسان‌هایی حضور ندارد، بهره‌شان از درون‌نگری، ذهن‌مداری است و معابد بیرونی نیز حضور الهی را برای آنها مجسم نمی‌کنند.

کد خبر 188054

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز