آرش کارآزما: جنگ علاوه بر ابعاد نظامی، ابعاد دیگری هم دارد؛ مانندا بعاد اقتصادی، سیاسی و دیپلماتیک. با این حال در طول هشت سال جنگ تحمیلی تمرکز ایران بر موضوع دفاع نظامی واقع شد و ابعاد دیگر آن، از جمله جنگ دیپلماتیک کمتر مورد توجه قرار گرفت یا اگر مورد توجه بود لااقل می‌توان گفت پیروزی‌های ما در جنگ نظامی هرگز در جنگ دیپلماتیک تکرار نشد و حتی به آن نزدیک هم نشدیم.

ولایتی

درخصوص علل کم فروغی دستگاه دیپلماسی ایران در جنگ، با جواد منصوری، نخستین فرمانده سپاه و معاون علی اکبر ولایتی در وزارت امور خارجه در دوران جنگ گفت‌وگو کرده‌ایم.

  • آیا عراق در مذاکرات بر سر قطعنامه 598قبول داشت که آغازگر جنگ است؟

یکی از موضوعات مورد بحث در مذاکرات مربوط به قطعنامه 598 تعیین متجاوز بود. عراق هیچ‌گاه نپذیرفت که متجاوز بوده است.

  • آیا برای ادعایشان سندی هم داشتند؟

نه، فقط شلوغ می‌کردند. می‌گفتند قرارداد الجزایر اعتبار نداشته و مسائل دیگری را مطرح می‌کردند. اما دلیل اصلی‌ای که مطرح می‌کردند این بود که می‌گفتند ایران می‌خواست انقلاب خودش را به عراق صادر کند و ما برای جلوگیری از این اقدام و دفاع از انقلاب خودمان با ایران جنگیدیم. به همین صراحت می‌گفتند.

  • یعنی استناد آنها به فرمایش حضرت امام درباره صدور انقلاب بود؟

بله. نماینده عراق در کنفرانس یونسکو به صراحت گفت که ما به این دلیل به ایران حمله کردیم که ایران می‌خواست انقلابش را به عراق صادر کند. موضوع دیگری هم که مطرح می‌کردند پیام حضرت امام بعد از شهادت سیدمحمدباقر صدر به مردم و ارتش عراق بود که می‌فرمودند در مقابل حکومت صدام قیام کنند. البته اینها نمی‌توانست دلیلی برای توجیه تجاوز باشد. سازمان ملل خودش هم می‌دانست که عراق متجاوز است و به همین‌خاطر اصرار داشت که ابتدا آتش‌بس صورت بگیرد و بعد موضوع چگونگی آغاز جنگ بررسی شود. کلمه «تجاوز» را هم به‌کار نمی‌برد.

  • ظاهرا تا آخر هم از کلمه تجاوز استفاده نکردند؟

چرا، در قطعنامه 598(در بند شش) تحت عنوان تشکیل کمیته برای شناسایی متجاوز آمده است.

  • اما آنجا از کلمه «آغازگر» جنگ استفاده شده است.

بله. درست است. سازمان ملل هیچ‌گاه از لفظ تجاوز استفاده نکرد. حتی دبیرکل سازمان ملل هم از عراق به‌عنوان آغازگر جنگ یاد کرد. البته این هم در عرف عمومی به‌معنای تجاوز است.

  • اما بار حقوقی تجاوز را ندارد. درست است؟

من اطلاعی از بار حقوقی این کلمات در حقوق بین‌الملل ندارم اما تصور نمی‌کنم تفاوتی داشته باشد.

  • چرا در آغاز جنگ از حق خودمان برای تشکیل جلسه فوق‌العاده شورای امنیت استفاده نکردیم؟

وزارت خارجه ایران در زمان آغاز جنگ عملا تعطیل بود چون وزیر خارجه وقت، صادق قطب‌زاده مورد قبول شورای انقلاب نبود و در آستانه برکناری قرار داشت. وی حدود 40روز بعد از جنگ هم رسما از وزارت امور خارجه برکنار شد و تا آذر‌ماه سال 60ما رسما وزیر امور خارجه نداشتیم.

  • چرا؟

چون‌ بنی صدر می‌گفت من باید وزیر امور خارجه تعیین کنم درصورتی که این حق نخست‌وزیر بود و کسی موافقت نمی‌کرد. بنابراین ما تا آذر‌ماه سال 60که دولت آقای موسوی تشکیل شد و آقای ولایتی به‌عنوان وزیر امور خارجه به مجلس معرفی شد و رأی اعتماد گرفت،وزیر خارجه نداشتیم.

  • این به‌معنای بی‌توجهی به دیپلماسی در زمان جنگ نیست؟

‌ بنی‌صدر اصلا نمی‌خواست مسئله دفاع از کشور در صحنه بین‌المللی مطرح شود. به همین‌خاطر عملا وزارت امور خارجه تعطیل بود.

  • چرا شورای انقلاب این موضوع را پیگیری نمی‌کرد؟

شورای انقلاب بعد از انتخاب‌ بنی‌صدر به‌عنوان رئیس‌جمهور عملا قدرت خودش را از دست داده بود و رئیس‌جمهور گرداننده کشور بود، به‌ویژه اینکه جانشین فرمانده‌کل قوا هم شده بود.

  • شما همزمان با آقای ولایتی به وزارت خارجه آمدید؟

نه، من قبل از ایشان و از فروردین 1360بنا بر حکم شهیدرجایی معاون وزیر خارجه شدم.

  • معاون وزیری که وجود نداشت؟

بله. در واقع معاون سرپرست وزارت امور خارجه شدم. خود شهید رجایی در آن زمان سرپرست وزارت امور خارجه بود.

  • در موضوع جنگ چه وظایفی برای وزارت امور خارجه تعریف شده بود؟

وزارت امور خارجه نخستین سنگر دفاع از هر کشور در سطح جهان است. بنابراین با شروع جنگ وزارت امور خارجه و تمام سفارتخانه‌های هر کشور باید در دنیا در مورد دفاع و تبیین مواضع کشور در مجامع بین‌المللی و روشن کردن افکار عمومی جهان فعالیت‌های خودشان را آغاز کنند. ما هم این کار را کردیم اما نهایتا کسی به حرف‌های ما اعتنا نمی‌کرد؛ حتی در سازمان ملل.

  • این فعالیت‌ها مربوط به سال‌های بعد از آغاز جنگ است؟

نه، حتی در همان ماه‌های ابتدایی جنگ هم با اینکه وزارتخانه تعطیل بود اما گاهی یادداشت‌هایی تنظیم و ارسال می‌شد. حتی خود شهید رجایی در آبان سال 59به نیویورک رفتند منتها نه با وزیر بلکه به همراه چند تن از نزدیکان و دوستانشان. رفتند در جلسه شورای امنیت سازمان ملل و درباره نحوه و میزان تجاوز عراق توضیح دادند و مواضع ایران را اعلام کردند.

  • یعنی ما تا آبان‌ماه سال59 درخواست تشکیل جلسه شورای امنیت ندادیم؟

نه دیگر. عرض کردم ما در آن زمان وزارت امور خارجه فعالی نداشتیم.

  • فعالیت‌های دیپلماتیک ما در سال‌های جنگ چه دستاوردهایی به همراه داشت؟

از آنجا که یک هماهنگی کامل بین قدرت‌های بزرگ برای آغاز جنگ و شکست نهایی جمهوری اسلامی صورت گرفته بود لذا هیچ‌یک از تلاش‌های ما نتیجه نداد.

  • مثلا چه تلاش‌هایی صورت می‌گرفت که نتیجه نمی‌داد؟

جلسه شورای امنیت بود و همچنین بیانیه‌های وزارت امور خارجه. ما به جنبش غیرمتعهد‌ها هم که عراق عضو آن بود شکایت کردیم. همچنین چندین شکایت به مجامع حقوقی و غیرحقوقی دیگر مانند سازمان کنفرانس اسلامی داشتیم. اما عملا نتیجه‌ای نمی‌گرفتیم.

  • این اقدامات برای هشت سال جنگ کافی بود؟ شاید جامعه و رزمندگان توقع کار ویژه تری از دستگاه دیپلماسی داشتند؟ به‌عنوان مثال در بحث خرید تسلیحات و مایحتاج جنگ و نیز فروش نفت انتقاداتی به دستگاه دیپلماسی وقت صورت می‌گیرد و بسیاری معتقدند که وزارت امور خارجه در این مسائل قوی ظاهر نشده بود. نظر شما چیست؟

برخلاف تصور موجود که فکر می‌کردند وزارت خارجه کاری به مسئله جنگ ندارد واقعیت این است که ما در طول سال‌های جنگ و پس از آن به‌صورت شبانه روزی در رابطه با جنگ کار می‌کردیم. از دادن بیانیه‌های مطبوعاتی و پیگیری اخبار تا ملاقات‌ها و سفر‌های پی در پی به کشور‌های مختلف دنیا و توجیه مقامات این کشور‌ها و همچنین شرکت در جلسات سازمان‌های بین‌المللی و جلسات داخلی برای شنیدن نظرات مقامات داخلی و منتقل کردن آنها به نهاد‌های بین‌المللی. کار بسیار سنگینی بود.

  • خب، نتیجه آن چه بود؟ اینکه نتیجه‌ای نمی‌گرفتیم نمی‌تواند دلیل ضعف دستگاه دیپلماسی باشد؟

نه، ما وظیفه داشتیم کارمان را بکنیم اما معلوم بود که نتیجه نمی‌دهد.

  • یعنی از ابتدا می‌دانستید که نتیجه نمی‌دهد؟

تقریبا مطمئن بودیم. اما وظیفه خودمان را باید انجام می‌دادیم و انجام هم می‌دادیم. گاهی هم نتیجه‌هایی می‌داد که البته قابل توجه نبود. مثلا در قضیه بمباران شیمیایی که عراق انجام داد ما واقعا تلاش‌های گسترده‌ای انجام دادیم اما متأسفانه هیچ نتیجه‌ای نگرفتیم چون دنیا تصمیم گرفته بود برای مقابله با ایران، عراق را به جنگ تشویق کند و از صدام حمایت هم می‌کرد. رسما عراق را در مقابل ایران مسلح می‌کردند و پول و اطلاعات در اختیارش قرار می‌دادند. مقامات اروپایی و آمریکایی می‌رفتند بغداد و خودشان نیازهای عراق را بررسی می‌کردند و بعد می‌رفتند این نیاز‌ها را تأمین می‌کردند. خب دیگر چه توقعی بود که بیایند و اقدامات غیرقانونی و ضد‌حقوق بشری عراق را محکوم کنند. همه می‌دانستند که آغاز و ادامه این جنگ کار آمریکاست. کارتر رسما به صدام ماموریت داد که این جنگ را شروع و 10روزه تمام کند چون می‌خواست در انتخابات ریاست‌جمهوری آمریکا در آبان 1359بگوید که ما جمهوری اسلامی ایران را سرنگون کردیم. اصلا کار با این فلسفه شروع شد بنابراین هیچ وقت حاضر نمی‌شدند از ما دفاع کنند یا عراق را محکوم کنند. اصلا شما توجه کردید که در دادگاه صدام اجازه ندادند حتی یک کلمه در رابطه با جنگ حرف بزند؟ چرا ؟ چون آن وقت باید تمام جریانات پشت پرده حمایت‌های آمریکا و اسرائیل را افشا می‌کرد. 80میلیارد دلار فقط عربستان سعودی به عراق کمک کرد. 27میلیارد دلار کویت داد. سازمان اطلاعات آمریکا به‌طور کامل در اختیار صدام بود. آقای رامسفلد رسما هماهنگی سیا با اطلاعات عراق را بر عهده داشت. خب اگر می‌خواست حرف بزند باید اینها را افشا می‌کرد و آمریکا نمی‌خواست این اتفاق بیفتد.

  • در مقابل ما برای تأمین نیاز‌های خودمان در جنگ با کدام کشور‌ها ارتباط بهتری برقرار کرده بودیم؟

عملا هیچ کشوری به ما کمک نکرد و ما به مقدار خیلی زیادی یا خودمان تولید کردیم یا از دست چندم خریدیم و یا از بعضی کشور‌ها کالا‌های از رده خارج‌شان را خریدیم و عملیاتی کردیم. بعضی از کشور‌ها هم بودند که به میزان خیلی اندکی به ما کمک می‌کردند.

  • بحث پذیرش قطعنامه از چه‌زمانی در وزارت امور خارجه جدی شد؟

شما یک نکته را درنظر داشته باشید و آن اینکه وزارت امور خارجه فقط نظر کارشناسی می‌دهد. بنابراین، این مسئولان و مقامات دیگر هستند که تصمیم می‌گیرند. لذا نام وزارت امور خارجه «دستگاه مجری سیاست خارجی» است. خیلی‌ها این را نمی‌دانند. سیاستگذار در جنگ، امام بودند و شورای‌عالی دفاع. بنابراین هر تصمیمی که گرفته می‌شد تصمیم دولت بود و وزارت امور خارجه فقط اجرا می‌کرد. وزارت امور خارجه تنها نظر کارشناسی می‌داد و تصمیم‌گیرنده نبود.

  • خب، نظر کارشناسی وزارت امور خارجه درمورد پذیرش قطعنامه چه بود؟

ما در زمان پذیرش قطعنامه صرف‌نظر از اینکه به‌طور کامل تابع نظر مقامات ذی صلاح بودیم، بعضا نظرمان قدری مخالف نظرات معمول بود اما هیچ وقت این را علنی و عمومی نمی‌کردیم. مثلا ما فکر می‌کردیم آن زمانی که قطعنامه صادر شد ما در موقعیت برتر بودیم و می‌توانستیم آن را بپذیریم و همانجا امتیاز بگیریم اما نپذیرفتیم و در موقع ضعف پذیرفتیم. عراقی‌ها هم این را فهمیدند و به همین‌خاطر در زمان پذیرش قطعنامه خیلی ما را اذیت کردند.

  • اما این انتقادی است که به وزارت امور خارجه وارد می‌شد و می‌گفتند ما در جنگ دست برتر را داشتیم اما دستگاه دیپلماسی نمی‌توانست از این موقعیت بهره مطلوب را ببرد و امتیاز بگیرد.

نه، اصلا اینطور نبود. اصلا قطعنامه 598زمانی تصویب شد که می‌خواستند به ایران امتیازی بدهند تا آتش بس را بپذیرد. تا آن زمان حاضر نمی‌شدند موضوع آغازگر جنگ را در قطعنامه‌ها بگنجانند.

  • چرا وزارت امور خارجه این موضوع را در زمان صدور قطعنامه مطرح نمی‌کرد؟‌

در جلسات کارشناسی می‌گفتیم اما علنی نمی‌کردیم. ‌ پست وزارت امور خارجه در همه‌جای دنیا یک پست ملی است و در آن هیچ‌کس حتی وزیر حق ندارد نظر خودش را اعلام کند اما در جلسه کارشناسی نظرش را می‌گوید.

کد خبر 186142

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار دفاع-امنیت

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز