محمدعلی بدری: توانمندسازی وقتی با کلمه «بانوان» خاص می‌شود، معنایی غیر از توانمندسازی عمومی افراد جامعه پیدا می‌کند.

طرح - زنان

سخن از اینکه بانوان یک جامعه باید توانا شوند، آنجا معنا پیدا می‌کند که توان بالقوه نیمی از افراد جامعه به دلایل گوناگون فرهنگی و اجتماعی و مانند آن به فعلیت نرسیده باشد و بلکه کتمان شود؛ در این شرایط توازن در توانمندی برقرار نیست و نیمی از جامعه توانایی نیمه دیگر را به‌خاطر جنسیت ندارد. الزام توانمندسازی بانوان از همان ضرورتی برمی‌خیزد که تقاضا برای برابری حقوق زنان و مردان هم ریشه در آن دارد. اما این برابری در حقوق، اگر با برابری در تکالیف همراه نباشد، خود زایای یک نابرابری تازه خواهد بود.

به همین علت توانمندسازی زنان می‌تواند معنایی جامع‌تر از برابری حقوق زن و مرد داشته باشد و به برابری در حق و تکلیف بین زن و مرد معنا شود. درباره معنای توانمندسازی و اینکه زنان باید در چه چیزهایی توانمند شوند تا جامعه از توازن بین حق و تکلیف بین زنان و مردان خارج نشود، نمی‌توان به زمینه‌های تاریخی و فرهنگی توان‌سوزی بانوان بی‌توجه بود. این زمینه‌های تاریخی و فرهنگی نتایجی را در نهادهای بین‌المللی به‌وجود آورده که می‌توان در آنها پاسخ این پرسش را یافت: زنان باید در چه‌چیزی توانمند شوند؟

شاخص‌های توانمندسازی زنان

1 - آموزش مهارت های زندگی

تقویت هوش رفتاری و هیجانی
تحقیقات نشان می‌دهد تقویت هوش رفتاری بین ۸ تا ۱۰ برابر ارزش اقتصادی دارد.
تقویت مهارت‌های ارتباط بین فردی
تقویت اعتماد به نفس (احساس ارزشمند بودن)
راهکارهای کاهش اضطراب، استرس و اختلالات روانی
تشکیل کلاس‌های آموزشی و کارگاه آموزشی
توجه به بهداشت (بهداشت جسم و سلامت روان)
سلامت جسمی (تغذیه مناسب، ورزش، تفریح، استراحت)
سلامت روان، به‌منظور بهتر زیستن و کنار آمدن با مشکلات زندگی؛ به‌عبارت دیگر فرد قادر به انجام فعالیت‌های روزمره به نحوه منطقی باشد و کوشش در حل عاقلانه مشکلات و تعامل سازنده و مفید با محیط خویش داشته باشد.

2 - آموزش بهره وری

آموزش بهره‌وری، عقلانی کردن فعالیت‌هاست. یکی از اصول اساسی فرایند توسعه بهره‌وری، استفاده بهینه از امکانات است؛ یعنی از تمام فرصت‌های ایجاد شده با کمترین امکانات، بیشترین استفاده را بکنیم.
بهره‌وری یک دیدگاه فکری است که سعی دارد آنچه را که موجود است، بهبود بخشد؛ به‌عبارتی استفاده بهینه از منابع، کاهش هزینه‌ها برای جلوگیری از کارهای بیهوده است.
روانشناسی رفتاری معتقد است که بهره‌وری به احساس موفقیت می‌انجامد، باعث انگیزه و کار بیشتر می‌شود و در فرد رضایت به‌وجود می‌آورد.

3 - خلاقیت و نوآوری

خلاقیت و نوآوری، تبدیل مشکل به فرصت است. روانشناسان می‌گویند: وقتی روزگار به سمت شما لیموترش فرستاد، با آن شربت درست کنید. در دنیایی که به‌سرعت در حال تغییر و تحول است، خلاقیت شرط بقا و دوام زندگی تلقی می‌شود؛ یعنی همراه شدن با شرایط زمان و مکان
خلاقیت ایجاد فکر و اندیشه نو
نوآوری کاربرد افکار نو و تازه
تقویت باورهای اعتقادی و مذهبی (درونی‌کردن ارزش‌ها)
آموزش مدیریت اقتصاد خانواده (رشد نرخ پس انداز و رشد بهره‌وری).
بنابراین آموزش درست، تغییر نگرش، تغییر رفتار و تغییر نتایج، از ثمرات آموزش و توانمندسازی است.

بانوان مشغول کارند

در توضیح اینکه چرا زنان در همان موقعیت مردان، انگیزه پیشرفت کمتری از خود نشان می‌دهند باید به سرزنش‌هایی که به زنان می‌شود توجه کرد و این در حالی است که زنان 50درصد جمعیت جامعه جهانی را شامل می‌شوند و در عمل 32 درصد از فعالیت‌های روزمره را بر عهده دارند؛ با وجود این تنها کمتر از یک درصد از دارایی‌های دنیا متعلق به آنهاست. بنابراین می‌توان نتیجه گرفت که زنان نیمه گمشده جامعه بوده‌اند که بسیار مورد بی‌توجهی و فراموشی قرار گرفته‌اند. اما باید توجه داشت که نسل حاضر و نسل‌های آینده، از دامان خانواده، یعنی از دامان زن و مرد به‌وجود می‌آیند. لذا زنان نیز باید تصمیم‌گیرنده باشند و در برنامه‌های مربوط به رفع نیازهای اساسی بشر مورد توجه و تکریم قرار گیرند و برای توانبخشی آنان برنامه‌ریزی شود به‌گونه‌ای که آنان بتوانند در مسائل مختلف جامعه و خانواده ازجمله اشتغال، مشارکت داشته باشند.
برخی انگیزه‌های کارآفرینی برای زنان عبارتند از:

انگیزه‌های مادی و تشکیل سرمایه

1 - انگیزه‌های مادی برای امرار معاش
2 - انگیزه‌های مادی برای کسب ثروت
3 - انگیزه‌های مادی برای تقویت بنیه مالی

انگیزه‌های اجتماعی

1 - کسب مقام و موقعیت اجتماعی
2 - جلب احترام اجتماعی
3 - الگو و سرمشق دیگران بودن

انگیزه‌های خدماتی

1 - انگیزه خدماتی برای ایجاد اشتغال و اشتغال‌زایی
2 - انگیزه خدماتی برای کمک به اقتصاد جامعه.

انگیزه‌های خانوادگی

1 - رفاه خانواده
2 - خشنودی والدین
3 - جلب رضایت همسر

انگیزه‌های شخصی

1 - استقلال فردی
2 - دستیابی به اهداف مورد نظر ازطریق فعالیت‌های
3 - مختلف و مؤثر
4 - افزایش صلاحیت و توانایی‌های شخصی

دختران امروز، زنان نسل فردا

دختربچه امروز، زن فرداست. اگر قرار است که زن در تحولات و توسعه اجتماعی، شریک، همدوش و برابر مرد باشد، اینک آن زمان فرارسیده که در توزیع فرصت‌های انسانی، دختربچه‌ها سهمی را که استحقاق آن را دارند دریافت کنند. سهم بزرگی از بار فقر بر دوش زنان و دختربچه‌ها سنگینی می‌کند. زنان فقیر از لحاظ شرایط زندگی، منابع درآمد یا رشد، به‌ویژه در مورد برخورداری از اعتبار مالی، آموزش حرفه‌ای و فنی پیشرفتی ناچیز داشته یا هیچ نوع پیشرفتی نداشته‌اند. دامنه محرومیت دختربچه‌ها و زنان در مقایسه‌های زیرقابل ملاحظه است:

در کشورهای در حال توسعه، دختربچه‌ها در مقایسه با پسران خردسال از خوراک، مراقبت بهداشتی و امکانات آموزشی کمتری برخوردارند.

در کشورهای در حال توسعه میزان با سوادی زنان دو سوم مردان است.

احتمال مرگ مادران باردار در کشورهای در حال توسعه 50برابر مادران در کشورهای صنعتی است.

زنان بزرگسال در مقایسه با مردان از تحصیلات، آموزش حرفه‌ای و دستمزد کمتری بهره‌مند می‌شوند، هرچند ساعات کار بیشتری به آنان محول می‌شود.

موانع فرهنگی، اجتماعی،حقوقی و اقتصادی موجود در برابر روند تکامل دختربچه‌ها و زنان به‌مراتب بیشتر از مواقعی است که مردان و پسران با آنها مواجه می‌شوند.

میزان مشارکت زنان در تصمیم‌گیری‌هایی که در سطوح اجتماعی، منطقه‌ای و ملی صورت می‌گیرد، بسیار محدود و با حدود مشارکت مردان نابرابر است.

60میلیون دختر به آموزش ابتدایی دسترسی ندارند که این تعداد 20میلیون نفر بیش از پسران است. در اکثر کشورهای در حال توسعه، تعداد ثبت‌نام دختران در مدارس کمتر از پسران است و تعداد به‌مراتب بیشتری از آنان ترک‌تحصیل می‌کنند. از 83 کشور در حال توسعه، در 68 کشور نسبت ثبت‌نام دختران در مدارس ابتدایی کمتر از پسران است. در 58 کشور از 78 کشور، این نسبت در مورد مدارس تکمیلی کمتر است.

دختران خردسال در مقایسه با پسران، بیشتر کارهای خانه و مراقبت از خواهران و برادران بر دوششان است. در آفریقا و آسیا دختران 10تا 14ساله هر روز هفت‌ساعت یا بیشتر وقت خود را صرف وظایف خانگی و کارهای منزل می‌کنند.

دنیای مردانه

با آنکه در بیشتر کشورهای جهان قانون فرصت‌های برابر برای زنان و مردان تصویب شده اما دنیای امروز هنوز دنیای مردان است. جانبداری از تحصیل پسران در مقابل دختران ابدا یک مسئله جهان سومی نیست. در کشورهای توسعه‌یافته، نسبت دختران و پسرانی که به مدرسه می‌روند، در مقاطع ابتدایی و متوسطه که آموزش اجباری است، تقریبا یکسان است. اما در مقاطع ارشد آموزش عالی، شمار پسران به راحتی بر تعداد دختران فزونی می‌گیرد و به همین ترتیب، دسترسی زنان به زمینه‌های علمی و فنی محدود باقی می‌ماند. به موجب گزارش توسعه انسانی، از انتشارات برنامه توسعه ملل متحد (UNDP)، نسبت زنان و مردان دانشجوی سال سوم در حوزه‌های علمی و فنی در اسپانیا 28درصد، در اتریش 25درصد و در کانادا 29درصد است. در ایالات متحده آمریکا، بنابر تحقیقی که اخیرا توسط انجمن زنان دانشگاهی آمریکا انجام شد، دختران به‌طور سیستماتیک، از طریق ممانعت از پیشرفت و تبعیض، از آموزش برابر محروم می‌شوند. در رشته‌هایی مانند ریاضی، علوم مهندسی و فنی نیز پسران بر دختران ترجیح داده می‌شوند.

زنان ایران باستان

مطالعه در تاریخ اقوام کهن متمدن نشان می‌دهد که زنان در میان اقوام کهن نشانه برکت و استواری خانه و قبیله بوده‌اند. در کتاب دنیای گمشده عیلام درباره زنان عیلامی آمده است: «زنان عیلامی در دوران اولیه بابل تا حد زیادی به مساوات با مردان دست‌یافته بودند، برخلاف وضعیت‌شان در دوران قبل (هزاره چهارم و سوم) زمانی که پسرها به جای دخترها مورد لطف بودند. از آنجا که یک نظام پدرسالاری قانونی مورد قبول قرار گرفت و موجب شد که حق وراثت صرفا به اطفال خانواده واگذار شود، موقعیت زنان عیلامی هم بهبود یافت و از آن زمان به بعد، دخترها و پسرها تقسیم وراثت مساوی یافتند و در حق ماترک، زن و مرد هر دو سهم مساوی داشتند و گاه وارث فقط زن بود. زنان اجازه داشتند به‌عنوان شاهد در دادگاه ظاهر شوند. لوحه‌های گلی قراردادها، اثر ناخن آنها را در کنار اثر انگشت طرف معامله مردشان دربردارد. در لوحه‌ای مذکور است که پدری مزرعه‌ای را به دختر خود داده بود، این دختر آن را برای دخترش به ارث گذاشت و دختر هم به دخترش به ارث داد که این آخری آن را فروخت.

از اینجا معلوم می‌شود که در امور مربوط به اموال شخصی در سلسله اناث حق وراثت وجود داشته است، نظیر حق وراثت خاندان سلطنتی عیلام که در افراد مذکور جریان داشت اما مرد عیلامی چنان که از لوحه‌ها عیان می‌شود، معمولا به بهبود وضع زن توجه داشت و اغلب به خویشاوندان زن اولویت می‌داد».در دوره هخامنشیان به‌ویژه بعد از داریوش اول مقام زنان به‌خصوص در میان طبقه ثروتمندان تنزل یافت، اما زنان فقیر چون برای کارکردن ناچار از آمد و شد در میان مردم بودند آزادی خود را حفظ کردند ولی در مورد زنان دیگر گوشه‌نشینی رفته‌رفته امتداد پیدا کرد و سراسر زندگی اجتماعی آنان را فراگرفت. زنان بالای اجتماع جرأت آن را نداشتند که جز در تخت روان روپوش‌دار از خانه بیرون بیایند. در تاریخ روابط ایران و یونان می‌خوانیم زمانی که تمیستکل سردار نام‌آور آتن به ایران پناهنده شد برای اینکه شناخته نشود او را در گردونه یا تخت روان روپوش‌داری که مخصوص زنان درباری بود سوار کرده و به نزد پادشاه هخامنشی اردشیر اول بردند. ذکر این نکته لازم است که زنان شوهردار حق نداشتند هیچ مردی را، ولو پدر یا برادرشان باشد ملاقات کنند! در نقش‌هایی که از ایران باستان برجای مانده صورت هیچ زنی دیده نمی‌شود.

رنسانس زنانه

در میان اروپاییان پیش از رنسانس نگرش مثبتی نسبت به زنان و فعالیت‌های اجتماعی آنان وجود نداشت. اکثر زنان به امور منزل و همسرداری اکتفا می‌کردند و آنان هم که قصد دانش‌اندوزی و فعالیت‌های اجتماعی را داشتند مورد سرزنش قرار می‌گرفتند.در اروپای پس از رنسانس دو تصور در مورد تحصیل زنان وجود داشت. نخست آنکه گمان می‌رفت فراگیری علم زنان را در ایفای وظایف اجتماعی‌شان که در خدمت به همسر و فرزندان و اطاعت از کلیسا خلاصه می‌شد، ضعیف می‌کند، دوم آنکه تصور می‌شد تحصیل، سلامت اخلاقی آنها را به خطر می‌اندازد. با آنکه فلسفه اصالت انسان بر این باور بود که تحصیل علم به تقوا منجر می‌شود، هنگامی که لزوم شمول آن به آحاد مونث جامعه کشیده می‌شد، میان صاحب‌نظران اختلاف‌نظر پیش می‌آمد.تقریبا همه نظریه‌پردازان آن عهد، از جمله ژان‌لویی و ایوز در قرن شانزدهم، که نفوذ بسیاری ‌داشت، بر هر چه محدودتر کردن آموزش زنان اتفاق‌نظر داشتند. تنها تعدادی از متفکران تندروی مرد و زن، همچون ریچارد مالکاستر در انگلستان عهد تئودور، پولین دلابار در فرانسه قرن هفدهم، باتسوامکین و مری و لسنن کرافت آشکارا از لزوم بالندگی کامل توان ذهنی زنان سخن می‌گفتند.نهادهای تحصیلات عالی طوری طرح‌ریزی شده بود که تحصیل‌کرده‌ها بعدها باید در هر یک از زمینه‌های مختلف اجتماعی، دینی، حقوقی و خدمات دولتی، متصدی امور می‌شدند و چون زنان به هیچ‌یک از این عرصه‌های اجتماعی راه نداشتند، خودبه‌خود از امتیاز تحصیل در آن مراکز نیز محروم می‌ماندند. با این همه، به‌رغم تمام موانع، برخی زنان با سعی و همت خود توانستند به‌عنوان دانشور و نویسنده در جوامع آن روز وجهه‌ای کسب کنند.

زنان در کشورهای عربی

در کشورهای عربی حوزه خلیج‌فارس، آموزش که قبلا به خانواده‌های شیوخ و اقشار مرفه اختصاص داشت، اکنون در تمامی اقشار گسترش یافته است. نخستین دبستان دخترانه در کشورهای بحرین(1928)، کویت (1937)و قطر( 1955) ایجاد شد. نخستین دبیرستان دخترانه، به‌طور همزمان در بحرین و کویت در سال1951 تاسیس شد. عربستان سعودی تا 1960 فاقد مدرسه دخترانه بود. به‌رغم مخالفت جناح‌های سنتی با آموزش زنان، اکنون تعداد دختران دانش‌آموز و دانشجو با پسران برابر است. برای نمونه، در بحرین فقط چهار درصد زنان بی‌سوادند درحالی‌که میانگین بی‌سوادی زنان در کشورهای جهان سوم، به حدود 60درصد می‌رسد. اکنون در تمامی کشورهای عضو شورای همکاری خلیج‌فارس، زنان به دانشگاه‌ها راه یافته‌اند. تعداد دانشجویان دختر در بسیاری از مواقع به‌مراتب بیشتر از دانشجویان پسر است.در توجیه این وضعیت باید گفت که خانواده‌های محافظه‌کار و سنتی غالبا اجازه نمی‌دهند دخترانشان پس از اتمام تحصیلات متوسطه برای ادامه تحصیل به خارج بروند البته در مورد پسران چنین مخالفتی وجود ندارد. به‌طور کلی زنان فقط به شرط آنکه همراه شوهران خود باشند، اجازه دارند در خارج تحصیل کنند.

دلیل دیگر ‌امکانات برای گردش و تفریح دختران است که آنها را وامی‌دارد تا بیشتر به درس بپردازند و با نمرات بالا وارد دانشگاه شوند.گرچه نمی‌توان مدعی گسستگی کامل میان گذشته و حال شد اما تغییر در نقش زنان را می‌توان از خلال تغییرات رفتاری آنان مشاهده کرد. زندگی شهری و امکانات رفاهی برخی اقشار شهرنشین، سبب شده که نقش زنان اقشار متوسط و مرفه شهری در کار خانگی کاهش یابد اما دولت هنوز برای نیروی کار این زنان که تحصیل‌کرده نیز هستند، مشاغل دیگری را جایگزین نساخته و زنان تحصیل‌کرده این کشورها عموما می‌توانند تنها در مشاغل پرستاری و معلمی به‌کار بپردازند. علاوه بر این، زنان تحصیل‌کرده با مشکلات عدیده دیگری نیز مواجهند؛ برای نمونه، امکان ازدواج آنها از زنان دیگر کمتر است زیرا مردان در این کشورها معمولا ترجیح می‌دهند همسری اختیار کنند که سطح سواد و دانش کمتری از خودشان داشته باشد. از طرف دیگر، زنان مجرد برای ورود به بازار کار به اجازه پدر یا برادر خود نیاز دارند. مجموعه این شرایط سبب می‌شود که این زنان تحصیل‌کرده در وضع روحی نابسامانی به‌سر برند.

روایت سازمان ملل

توضیح توانمند‌سازی‌ در بند چهار دستورالعمل توانمندسازی تهیه‌شده به وسیله سازمان ملل متحد شامل پنج بخش عمده است که عبارتنداز:
1 - احساس ارزش داشتن
2 - حق مالکیت و تصمیم‌گیری
3 - حق دسترسی به فرصت‌ها و منابع
4 - حق کنترل زند‌گی خود در داخل و بیرون از خانه
5 - قدرت تأثیرگذاری بر جریان تغییرات اجتماعی برای به‌وجودآوردن نظام عادلانه‌تر اقتصادی- اجتماعی در محدوده ملی و جهانی.

باید توجه کرد نقش‌هایی که زنان و مردان در جامعه بازی می‌کنند از طریق بیولوژی تعیین نمی‌شود، بلکه جامعه است که این نقش را تعیین می‌کند؛ اگرچه گفته می‌شود که این نقش‌ها جزو ملزومات دین یا فرهنگ هستند یا از منطقه‌ای به منطقه دیگر و تحت شرایط مختلف به‌طور دائم در حال تغییر هستند.

هر برنامه‌ای باید اعتماد و عزت نفس زنان را تشویق و ترغیب کند زیرا اعتماد و عزت نفس برای سلامت هر فردی لازم است. اعتمادبه نفس در حقیقت درک از مقدار و اهمیت خویشتن است و داشتن شخصیتی که برای خود فرد قابل‌قبول باشد و در برابر دیگران مسئولانه برخورد کند. در کودکی، اطفال دو یا سه‌ساله یاد می‌گیرند که خودشان را دختر یا پسر ببینند. در سال‌های نوجوانی (13 تا 19سالگی) آنها درباره ارزش خود قضاوت می‌کنند. کارن دی بورد (۱۹۹۹) معتقد است که اعتماد به نفس یعنی احساسی که درباره خود وجود دارد. ارزش‌های فامیلی، داده‌های فرهنگی و سیستم‌های حمایتی همه به‌نحوی در برداشت فرد از خویشتن نقش مهمی بازی می‌کنند. سلامت روانی به‌نحو مثبتی با نوع و تعداد نقش‌های هر فرد در ارتباط است. بنابراین، تنها ارائه نقش‌هایی محدود به دختر نوجوان کافی نیست. دختر نوجوان نیازمند است که احساس کند می‌تواند به افق‌های دورتری دست‌ یابد زیرا جامعه نیازمند تلاش هرچه بیشتر این نوجوانان است.

روایت یونیسف

صندوق حمایت از زنان و کودکان سازمان ملل متحد که به اختصار یونیسف نامیده می‌شود، یکی از فعالیت‌های خود در ایران را توانمندسازی زنان اعلام کرده است.

بنا بر تعریف یونیسف، توانمندسازی زنان شامل ترفیع دادن زنان به هدایت‌کنندگان در خانواده و اجتماع است.
درحالی‌که پیشرفت زنان در ایران در سال‌های اخیر قابل توجه بوده است، میزان مشارکت آنان در اجتماع و برنامه‌های توسعه اجتماعی همچنان پایین است. اگرچه زنان روستایی بخش عمده‌ای از نیروی کار را تشکیل می‌دهند اما به‌دلیل دسترسی محدود آنان به آموزش رسمی، مشارکت آنان در تصمیم‌گیری‌های اجتماعی چندان ضروری تلقی نشده است؛ بنابراین در میان زنان کمبود اعتماد به نفس و غرور دیده می‌شود.

آمار رسمی بیانگر آن است که میزان فعالیت اقتصادی زنان 3/14درصد است اما ارزیابی صحیح میزان اشتغال زنان در مشاغل سنتی، خانه و تولیدات کشاورزی و صنایع‌دستی به‌دلیل عدم‌وجود آمار دقیق، دشوار است. یونیسف قصد دارد آگاهی و دانش زنان نسبت به مسائلی چون سلامت، مشارکت اجتماعی و فرصت‌های اقتصادی را با به‌‌کارگیری استراتژی‌های نوآورانه‌ای چون تقویت عزت نفس زنان در تصمیم‌گیری‌ها و مذاکره با دیگران و تشویق آنان به ایفای نقش هدایت‌کننده در خانواده و اجتماع بالا ببرد.یکی از محورهای اصلی این برنامه بالا بردن میزان آگاهی میان سیاستگذاران نسبت به نقش محوری زنان در اجتماع است.

با مشارکت دادن زنان در اجتماع و به‌کار‌گیری آنان به‌عنوان ناظر در مسائلی چون خشونت‌های خانوادگی و ثبت‌نام و نگهداری دختران در مدارس، زنان قادر خواهند بود ظرفیت‌های خود را در ارزیابی، بررسی و ایفای نقش برای ایجاد تغییراتی در اجتماع بالا ببرند. مشارکت زنان در شوراهای روستا و کمیته‌های تصمیم‌گیری روستایی نیز می‌تواند بسیار مؤثرباشد.

روایت بانک جهانی

جوامعی که به توانمندسازی زنان تأکید دارند، از نظر رشد اقتصادی، اشتغال، کاهش فقر و توزیع درآمد، عملکرد بهتری دارند.
تحقیقات بانک جهانی نشان می‌دهد که ۶۵‌درصد ثروت یک کشور را سرمایه انسانی تشکیل می‌دهد. زنان به‌عنوان عضو مؤثر خانواده می‌توانند بزرگ‌ترین منبع حمایت و آرامش و عشق‌آفرینی افراد خانواده باشند. بنابراین هویت فردی و اجتماعی زنان قبل از سایر هویت‌ها رشد می‌کند و پایداری بیشتری دارد. نگرش منفی جامعه نسبت به خانه‌داری زنان رو به افزایش است.
تحقیق صورت گرفته نشان می‌دهد که ۶۳ درصد مردان و ۸۰ درصد زنان مخالف خانه‌دار بودن هستند. نگرش جامعه نسبت به اشتغال بانوان مثبت است. افزایش سطح سواد زنان باعث گسترش حضور بانوان در جامعه شده است.

کد خبر 183993

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز