خیلی از کسانی که برای تماشای فیلم های تازه فرزاد موتمن هر بار به سینما می روند، در انتظار تکرار تجربه‌ای چون «شب‌های روشن» پا به سالن سینما می گذارند؛ تجربه ای که فقط در مورد صدا ها کمی به آن نزدیک شدیم .

سینما - فیلم شب های روشن

 موتمن با شب‌های روشن اوجی را تجربه کرد که شرایط حاکم بر سینمای ایران به او اجازه تکرارش را نداد. اینکه چگونه اقتباس از داستانی نه چندان مهم از داستایفسکی مبدل به فیلمی درخشان شد در گفت‌وگویی که پیش‌رو دارید تا اندازه‌ای مورد بررسی قرار گرفته است. یک دهه پس از ساخت شب‌های روشن موتمن از فیلم مهم و کلیدی کارنامه‌اش می‌گوید؛ یکی از بهترین و پرحاصل‌ترین همنشینی‌های ادبیات و سینما در جایی که معمولا کسی سراغ اقتباس نمی‌رود و اگر هم برود به ندرت نتیجه درخوری رقم می‌زند در شب‌های روشن حضور توامان ادبیات و سینما می‌توانست تکرار شود؛ اگر شرایط فیلمسازی در ایران، سینماگران مستقل را گرفتار غم نان نمی‌کرد؛ اگر به جای اختصاص بودجه‌های دولتی به آثار سفارشی، به سفارش‌های برآمده از دغدغه‌های واقعی و ملموس فیلمسازان توجه می‌شد؛ اگر ادبیات و تاثیرش در غنای سینمای کشورمان، مسئله مدیران بود و انبوهی اما و اگر دیگر که مسیر سینمای اقتباسی را به جاده‌ای پرسنگلاخ تبدیل کرده است. جدای از این در بررسی جایگاه شب‌های روشن به‌عنوان نمونه شاخص سینمای اقتباسی، نقش موثر و مهم سعید عقیقی، فیلمنامه‌نویس این اثر را نیز نباید فراموش کرد.

  • چطور شد که برای ساخت نخستین فیلم اقتباسی‌تان تصمیم گرفتید سراغ داستانی از داستایفسکی بروید؟

در واقع قصد ما این نبود که لزوما فیلمی اقتباسی از یک اثر ادبی مهم و یک نویسنده بزرگ بسازیم. داستان این بود که سعید عقیقی فیلمنامه‌ای را نوشته بود به نام «هفت شب» که من آن را خیلی دوست داشتم و قرار بود مسعود کیمیایی آن را بسازد. این اتفاق نیفتاد ولی ایده‌هایی از آن در فیلم مرسدس آمد. بعد از این ماجرا من نزدیک به 8- 7 ماه تلاش کردم تا بتوانم به‌عنوان دومین فیلم‌ام هفت شب را بسازم اما به هر جا مراجعه کردم جواب رد شنیدم به‌دلیل اینکه ایده‌هایی از آن در فیلم مرسدس آمده بود و تهیه‌کنندگان می‌ترسیدند فیلمی را کار کنند که قصه‌ای مشابه آن قبلا کار شده است که به‌نظر من واهمه بیخودی هم بود؛ به‌دلیل اینکه در جاهایی این اتفاق افتاده که از روی یک رمان به‌طور همزمان3- 2 فیلم ساخته شده و پس از ساخته شدنشان تماشاچی آنها را با هم مقایسه کرده است. یک بخش دیگر این ماجرا هم به این بازمی‌گشت که آن کار پرکاراکتر بود و چیزی حدود 15- 14 شخصیت داشت و همه فیلم در شب و در بزرگراه‌ها می‌گذشت به همین دلیل هم نورپردازی سنگینی داشت و برای استانداردهای آن موقع سینمای ایران سنگین بود. از سوی دیگر چون فیلم اول ما به اکران درنیامده بود کمی جذب اعتماد تهیه‌کنندگان سخت شده بود. به هر حال وقتی نتوانستم هفت شب را کار کنم از روی استیصال از سعید عقیقی خواستم قصه‌ای با دو کاراکتر و در یک اتاق به من بدهد تا بتوانیم با صرف هزینه کمتری امکانات ساخت آن را فراهم آوریم. آن زمان بود که سعید عقیقی پیشنهاد داد شب‌های روشن را کار کنیم.

  • داستان شب‌های روشن‌چه جذابیتی برایتان داشت که پیشنهاد عقیقی را در مورد ساختش پذیرفتید؟

من ابتدا خیلی موافق این کار نبودم چراکه سنگینی اسم داستایفسکی را نمی‌توانستم تحمل کنم اما در صحبت‌های بعدی که با عقیقی داشتیم قرار شد فقط یک خط از شب‌های روشن داستایفسکی گرفته شود و قصه بیشتر به طرف ادبیات ایران بیاید و همینطور هم شد. در واقع متنی که بیشتر به آن توجه داشتیم، قصه شیخ صنعان و دختر ترسا بود.

  • زمانی که فیلم اکران می‌شد نظریه‌ای مطرح بود مبنی بر اینکه شخصیت استاد که در داستان اصلی فردی حساس و رنجور است در فیلم شما بیشتر شبیه شخصیت سعید عقیقی شده و با آن شخصیت اصلی سنخیت زیادی ندارد. این حرف را می‌پذیرید؟

شخصیت استاد از خودمان گرفته شده بود. ممکن است بخش‌هایی از آن شبیه سعید شده باشد و بخش‌هایی نیز شبیه من. ما دو نفر روحیاتی نزدیک به هم ‌داشتیم. داستان در مورد آدم روشنفکری است که به راحتی نمی‌تواند با جامعه ارتباط برقرار کند. این ویژگی در خیلی از ما دیده می‌شود و در واقع شباهت چندانی به شخصیت شب‌های روشن ندارد. شخصیت شب‌های روشن داستایفسکی مردی است خجالتی و دستپاچه و در واقع چون آدم جذابی نیست کسی را جذب نمی کند. درصورتی که شخصیت شب‌های روشن ما مرد خجالتی‌ای نیست و حتی کمابیش آدم جذابی نیز هست ولی دلش نمی‌خواهد با افراد دیگر درگیر شود زیرا احساس می‌کند حصاری که دور خود پیچیده از او در مقابل جامعه‌ای که شاید خیلی به‌نظرش جالب و روشن نمی‌آید، حفاظت می‌کند.

  • در حین نوشتن فیلمنامه پیشنهادهایی هم از جانب شما به متن اضافه شد؟

طبعا ما با یکدیگر در موقع نوشتن فیلمنامه صحبت می‌کردیم، حتی من بعضی شب‌ها پیش سعید عقیقی بودم و وقتی صفحه به صفحه متن را می‌نوشت، آن را به من می‌داد تا بخوانم. اما من کلا در فیلمنامه دخالت چندانی نمی‌کنم مگر اینکه فیلمنامه خوب نباشد. وقتی فیلمنامه خوب نباشد به نویسنده پیشنهاد زیاد می‌دهم اما در غیراین صورت سعی می‌کنم فقط آن را خوب بسازم. در مورد شب‌های روشن هم باید بگویم فیلمنامه خوبی داشت.

  • قبل از شما هم چند فیلمساز دیگر از روی این اثر اقتباس کرده بودند؛ ویسکونتی در فیلم «‌شب‌های سپید» و «چهار شب یک رویا بین» اثر روبر برسون. نظرتان در مورد اختلافی که اثر شما با دیگر آثار ساخته شده دارد، چیست؟

یک فیلمساز روسی هم به نام ایوان پیریف در سال 1969 اقتباسی از این داستان با نام «شب‌های روشن» دارد. اما باید بگویم در زمانی که این فیلم را می‌ساختیم من هیچ کدام از آنها را ندیده بودم تا 4 سال پیش که فقط فیلم ویسکونتی را دیدم. نکته‌ای که در رابطه با فیلم ویسکونتی می‌توانم بگویم این است که فیلم فاخری است. پس زمینه خیلی جذابی به لحاظ معماری دارد و حضور برف را هم در آن خیلی دوست دارم. اما تفاوتی که در فیلم ما وجود دارد این است که ضلع سوم این مثلث دیده نمی‌شود و فقط برای لحظه‌ای در اواخر فیلم آن هم در نمایی باز این شخصیت وارد قصه می‌شود و من این را به نسبت اقتباس تقریبا نزدیک به متنی که ویسکونتی داشته، بیشتر دوست دارم؛ چرا که صحنه آخر شب‌های سپید به دلم ننشست. وفاداری زیاد فیلمساز به متن باعث شده پاره‌ای از مسائل که حالا دیگر در دهه 50 ایتالیا خیلی باورپذیر نیست در فیلم راه پیدا کند؛ مثل اینکه مادربزرگ دختر را به‌خود سنجاق می‌کند تا بیرون نرود و با مردی آشنا نشود. اما به هر حال ویسکونتی از فیلمسازان مورد علاقه من است. شاید شب‌های سپید از بهترین آثارش نباشد اما فیلم خوبی است. اگر بخواهم صادقانه و بدون حساب خودپسندی نظرم را بیان کنم باید بگویم من شب‌های روشن خودم را بیشتر دوست دارم.

  • از بین نوشته‌های داستایفسکی کدام‌یک از آثار او برای ساخت مناسب‌ هستند؟

بعد از شب‌های روشن ما تصمیم داشتیم یکی دیگر از آثار داستایفسکی را که در ایران به «نامه‌های نازنین» یا «زن آرام» ترجمه شده است بسازیم. این قصه بسیار مناسب اقتباس است و ما خیلی سعی کردیم روی آن کار کنیم و حتی سعید عقیقی سیناپسی هم براساس آن نوشت اما متاسفانه این کار نیز جزو پروژه‌هایی شد که مورد توجه قرار نگرفت و بلاتکلیف ماند.

  • چرا این‌قدر در ایران رابطه ادبیات با سینما ضعیف است و ساخت آثار اقتباسی خیلی مورد توجه فیلمسازان ما قرار نمی‌گیرد؟

من فکر نمی‌کنم این رابطه خیلی ضعیف باشد. بسیاری از فیلم‌های مهم سینمای ایران کارهای اقتباسی بوده‌اند. شما نگاهی به کارهای داریوش مهرجویی بیندازید و ببینید چند تا از کارهای او اقتباس ادبی است؟! گاو، پستچی، سارا، پری و درخت گلابی. اتفاقا بهترین فیلم‌های مهرجویی آنهایی هستند که اقتباس ادبی‌اند. ناصر تقوایی نیز اقتباس‌های ادبی خوبی مثل آرامش در حضور دیگران و نفرین را در کارنامه خود دارد. یا بهمن فرمان‌آرا اساسا اقتباس‌هایی از آثار هوشنگ گلشیری دارد. حتی ما اقتباس‌های اعلام نشده متعددی هم داریم؛ یعنی فیلم‌هایی که از روی رمان‌های مختلف ساخته می‌شوند بدون اینکه نامی از آنها آورده شود. اما به‌طور کلی مانع اساسی‌ای که سرراه اقتباس ادبی در ایران وجود دارد، تیراژ پایین کتاب است. تیراژ کتاب متاسفانه در حال حاضر به 1200 جلد در یک نوبت چاپ رسیده. این اتفاق به‌خودی خود نشان‌دهنده این است که تماشاچی کتابخوان بالقوه وجود ندارد که بگوییم بر پایه این تماشاچی سرمایه‌گذاری کنیم. وقتی در کشوری اثری مورد اقتباس قرار می‌گیرد به تیراژ آن نگاه می‌کنند. وقتی تیراژ کتابی در پایین‌ترین حد خود 75 هزار جلد است مسلم است که نگاه‌ها به کار اقتباس طور دیگری خواهد شد. بسیاری از اقتباس‌ها در کشورهای دیگر روی آثاری صورت می‌گیرد که یک میلیون نسخه از آن چاپ می‌شود و این یعنی یک تماشاچی کتابخوان بالقوه وجود دارد و سرمایه‌گذار و تهیه‌کننده خودبه‌خود راغب می‌شوند کار اقتباسی بسازند. اما در ایران چنین چیزی وجود ندارد و خیلی سخت می‌شود به طرف رمان‌ها رفت وگرنه رابطه سینما و ادبیات ما بد نیست. غالب نویسندگان ما سینما را دوست دارند. من در مصاحبه‌های تعدادی از آنها این را درک می‌کنم؛ محمود دولت آبادی عاشق سینماست. جعفر مدرس صادقی سینما را دوست دارد. حتی بعضی از نویسندگان ما کم و بیش تحت تاثیر سینما می‌نویسند. زویا پیرزاد و حسین ثناپور خیلی خوب فیلم می‌بینند و تاثیر سینما را در آثار آنها می‌توانید حس کنید. من این افراد را از نزدیک نمی‌شناسم ولی وقتی کتاب‌هایشان را ورق می‌زنم حسم این است که اینها فیلم می‌بینند و ایده می‌گیرند.

  • فکر می‌کنید افرادی که در موردشان صحبت کردید آثاری دارند که بتوان براساس آنها فیلم‌ساخت؟

حتما این‌طور است. جعفر مدرس صادقی اثری دارد به‌نام «گاوخونی» که بهروز افخمی از آن اقتباس کرده است. زویا پیرزاد آثار متعددی دارد که می‌شود از آنها اقتباس کرد، همچنین بسیاری از آثار اسماعیل فصیح هستند که قابل اقتباسند. اما چه کنیم که حمایت لازم وجود ندارد؟ البته بخشی به نام حمایت از آثار اقتباسی در فارابی تشکیل شده اما عملا راه به جایی نبرده است چراکه تا به حال یک فیلم هم از این دفتر بیرون نیامده. این را هم بگویم که حتی به اقتباس ادبی نیز خیلی کاربردی نگاه می‌شود؛ مثلا برای قصه‌های مجید سرمایه‌گذاری می‌کنند تا ساخته شود چون احساس می‌کنند به دردشان می‌خورد اما این همه آثار خوب وجود دارد که می‌تواند اقتباس شود ولی اتفاقی در موردشان نمی‌افتد!

کد خبر 171206

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار سینما

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز