محمدرضا ارشاد: در پی سخنان مکرر رهبرمعظم‌انقلاب و به ویژه بیانات ایشان در دیدار اعضای انجمن قلم در تاریخ 1381/11/8 مبنی بر حرکت به سمت جنبش نرم‌افزاری علمی و آزاداندیشی و تولید علم در هفدهم بهمن‌سال1382، از سوی شورای عالی انقلاب فرهنگی، هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی،‌ نقد و مناظره بنیان‌ گذاشته شد.

نشست - فلسفه

 هدف اصلی از راه‌اندازی این هیات، حمایت از گسترش کمی و کیفی برگزاری کرسی‌ها در حوزه علوم‌انسانی و معارف دینی و همچنین مساعدت موثر در جهت گسترش آزاداندیشی و شکل‌گیری ملی نقد و نظریه‌پردازی در ایران است. دبیرخانه این هیات که دارای 20عضو از رؤسای عالی‌ترین مراکز علمی- پژوهشی و چند نفر از دانش‌پژوهان و اندیشمندان کشور است، در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه‌اسلامی تعیین شده است. تاکنون از 250طرح پژوهشی و علمی وارده به این دبیرخانه، نزدیک به 80مورد آن توانسته‌اند از اعتبار اولیه برخوردار شوند و 15کرسی از آن میان، عنوان کرسی موفق را دارا شده‌اند.برهمین اساس، هفته جاری در پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی، نشستی (هم‌اندیشی) با حضور اعضای دبیرخانه حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی تشکیل شد و در آن یکی از نظریه‌پردازانی که نظریه‌اش حائز کرسی موفق شده بود، به بیان و تشریح بنیادهای نظریه‌اش پرداخت. دکتر احمد‌احمدی که واضع نظریه‌«هو هویت»یا «ارجاع تمامیت علم به تصور» است، در این نشست از نوآوری‌های نظری خود سخن گفت. آنچه از پی می‌آید، گزیده‌ای است از این نشست که با هم می‌خوانیم:

پیش از سخنان دکتراحمدی، حجت‌الاسلام علی‌اکبرصادقی رشاد، رئیس پژوهشگاه فرهنگ‌واندیشه اسلامی به تشریح زمینه‌ها و اهداف هیات حمایت از کرسی‌های نظریه‌پردازی پرداخت و آنگاه دکترسیدعلیرضا واسعی، دبیر هیات کرسی‌های نظریه‌پردازی در خصوص فرایند اعتبارسنجی داده‌های علمی از سوی هیات گفت:در هیات، فرایند بسیار پیچیده و سختی برای اعتبارسنجی داده‌های علمی وجود دارد. اگر فردی بتواند این مراحل را بپیماید، می‌‌توان ادعا کرد یافته او یک یافته عمیق و علمی است. ما در مقام پروردن یک نظریه‌پرداز نیستیم. ما تنها به بازیابی و کشف پژوهشگرانی می‌پردازیم که دارای حرف نویی هستند. پس از کشف صاحبنظران و پژوهشگران، سازوکاری را تعریف می‌کنیم و آنگاه حمایت‌های گوناگونی را از آن نظریه صورت می‌دهیم. این حمایت در 3عرصه حقوقی، اجتماعی و مادی است. وی آنگاه در توضیحی درباره نظریه «هو هویت» گفت: این نظریه در سال 87رسما از طرف دبیرخانه اعتبارسنجی شد و نخستین نشست در این خصوص در بهمن87انجام شد و امتیاز بالایی را به دست آورد. سپس دکتر احمداحمدی در تشریح نظریه‌اش و جایگاه آن در فلسفه سخن گفت.

چالش اصلی من با کانت است

پیش از آنکه به توضیحاتی درباره نظریه‌ام بپردازم، لازم می‌بینم که دین شاگردی خودم را به علامه‌طباطبایی به‌نحوی ادا کنم. ماهرچه داریم از وی است. من از زمانی که دانشجوی فلسفه بودم، 20سال در خدمت ایشان بودم؛ چه در جلسات عمومی و چه در جلسات خصوصی شب‌های پنجشنبه. در جلسات، من به‌عینه می‌دیدم که علامه بر سر اشکالی که فردی وارد می‌ساخت، چگونه وقت می‌گذاشت. گاهی به وی می‌گفتیم که استاد این اشکال آن اندازه مهم نیست که برسر آن بحث و گفت‌وگو می‌کنید. وی در پاسخ ما می‌گفت اشکال، اشکال است. به هر صورت، از آن هنگام که وارد رشته فلسفه در دانشگاه شدم، تاکنون همواره با بحث «شناخت» درگیر بوده‌ام. بارها و بارها درباب «وجود ذهنی» تامل می‌کردم و مجدانه «اسفار»، «منظومه» و «سنجش خردناب» را می‌خواندم و آنها را با یکدیگر مقایسه می‌کردم.

من همیشه در تعجب بودم که چرا حرف‌های کانت در «شناخت‌شناسی» این اندازه متعارض است. این بود که به این نتیجه رسیدم که بحث شناخت را باید با رویکردی دیگر پی‌گرفت.

اینشتین در جایی گفته بود اگر من نظریه نسبیت را عرضه کردم، بر شانه غولان دیگری پاگذاشته‌ام. نظریه من هم مرهون تلاش پیشین بزرگان این حوزه است. من معتقدم که این نظریه بسیاری از معضلات «شناخت» را هم در فلسفه اسلامی و هم در فلسفه غرب حل می‌کند. البته من در یکی از کتاب‌های اخیرم، گفته بودم که ارتباط با اشیای خارجی و محسوس در نظریه‌بوعلی و ملاصدرا نیست. بعدها پی بردم که شیخ اشراق این نظریه را به عنوان امر شهودی و امر حضوری در فلسفه‌اش پذیرفته است. به هر روی، ما بحث «شناخت» را از کجا آغاز کنیم که مثل کانت در تله نیفتیم؟

واقع امر این است که کانت در کتاب «سنجش خردناب» دست و پا می‌زند تا خود را از این مخمصه به نحوی رها کند. مبنای کار من اصل «هو هویت» بود. من گفتم که این اصل با روانشناسی پیوندی مستحکم دارد. از روزگاران گذشته این پرسش مطرح بوده که آیا اصل «هوهویت» مبدا المبادی است یا اصل «امتناع تناقض»؟ به نظرم، اگر اصل «هوهویت» را به روانشناسی پیوند بزنیم، مبنای کار قرارمی‌گیرد.

وقتی تصوری وارد ذهن می‌شود، از ذهن جدا نمی‌شود. در اینجاست که به تاثیر معرفت‌شناسی و روانشناسی می‌رسیم. اگر هم بخواهیم اصل «امتناع تناقض» را مبنا قرار دهیم باز سرانجام باید به همین اصل«هوهویت» بازگردیم.

همواره گفته‌ام که اشیای خارجی (محسوس) و کلا حس در فلسفه اسلامی خوار و بی‌اعتبار شمرده شده است حال آنکه ما تمام معرفت را بی‌واسطه از خارج می‌گیریم. وقتی با اشیا روبه‌رو می‌شویم، آنها بر ما تاثیر می‌گذارند، این تاثیر «علیت» است بنابراین، در فلسفه، «صورت ذهنی»، «علم» می‌شود و در واقع «علم» قائم به ذهن است.

اصل «هوهویت» از همین مسئله برمی‌خیزد. برخلاف نظر کانت که «تصور» را به حساب نمی‌آورد و تنها به «تصدیق» توجه می‌کند، ما «تصور» را تحلیل می‌کنیم و در واقع تحلیل محمول را از موضوع به دست می‌آوریم نه از بیرون.

علم با تصور آغاز می‌شود و تکرار تصور است که معرفت‌تجربی را به دست می‌دهد. این یک مبنای رئالیستی است و کسی قادر به انکار آن نیست، چرا که انکار رئالیسم، انکار همه‌چیز است. «علیت» با حضور و ارتباط ما با اشیا پدید می‌آید و «ضرورت» هم از آن پدید می‌آید. کانت و هیوم ضرورت را تداعی(معانی) دانسته‌اند. این کاملا خطاست. «ضرورت» آنجایی معنا می‌یابد که با خارج ارتباط پیدا می‌کنیم. بنابراین می‌بینیم که نظریه من، با فلسفه کانت و فلسفه اسلامی چالش دارد. اصلا بحث اصالت وجود و اصالت ماهیت، مولود خلط معرفت‌شناسی و هستی‌شناسی است.

وقتی پی تصوری را که از بیرون می‌آید، می‌گیریم، متوجه می‌شویم هر تصور ما‌به‌ازای دقیق خارجی دارد و ما این ما‌به‌ازا را با علم حضوری دریافته‌ایم. در اصالت ماهیت و اصالت وجود راه ارتباط با جهان خارج بررسی نشده است. اصل «هوهویت» مقصد معرفت است. خطای بزرگ کانت در این بود که از منطق آغاز کرد و خواست تا تکلیف فلسفه را از آن طریق روشن سازد. حال آنکه منطق، صرفا قواعد درست اندیشیدن را به دست می‌دهد. ما باید نخست «شناخت» را مشخص سازیم و بعد به منطق برسیم. در واقع کانت، ترازو(منطق) را به جای کالا گرفته است.

نظریه «هوهویت» راه را برای «علم حضوری» می‌گشاید. در این وضعیت، بحث «ماهیت» به کلی حذف می‌شود و «صورت ذهنی» جای آن را می‌گیرد.

کد خبر 128430

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز