فاطمه ظفرنژاد*: پس از غول 6 /5 میلیارد مترمکعبی کرخه که 160 کیلومتر مربع از زمین‌های کشاورزان، مراتع عشایر و جنگل‌های کمیاب زاگرسی را زیر آب برد تا سالانه دست‌کم 320 میلیون مترمکعب آب شیرین (برابر حجم 21 سد بزرگ) را از مخزن خود تبخیر کند و آخرین بخش زنده تالاب هورالعظیم را بخشکاند و با غبار و ریزگرد، سلامت مردم را تهدید و شهر را تعطیل کند، اینک چشممان به غول 2/ 3میلیارد مترمکعبی سیمره روشن می‌شود. این سد بتنی دوقوسی با ارتفاع 180متر و طول 202متر، گران‌ترین برق کشور را تولید خواهد کرد.

سد


سد روی رودخانه سیمره، یکی از دو سرشاخه کرخه، زده شده و در مخزن 70 کیلومتر مربعی خود نه تنها زمین مردم و مراتع عشایر که ته‌مانده جنگل‌های کمیاب زاگرسی را زیرآب می‌برد و سالانه دست‌کم 133میلیون مترمکعب آب شیرین را تبخیر خواهدکرد که برابر حجم نزدیک به 10 سد بزرگ است.

بگذریم که اگر این سد نیز مانند دیگر سدهای زاگرس (آبشینه، کرخه و...) مشکلات را جدی نگرفته باشد با هزینه سنگین تزریق بتن در ژرفای 200 متری روبه‌روخواهدبود. آیا نیروگاه برقابی سیمره با گزینه تولید برق دیگری مقایسه شده است؟ در وزارت نیرو و شرکت‌های مجری، مشاور، پیمانکار و ناظر، هرگز بررسی سامانمند جستارهای زیر را شاهد نبودیم:
1)نیازسنجی، 2)گزینه‌یابی، 3)تحلیل تخصیص مؤثر، 4)تحلیل هزینه مؤثر، 5)تحلیل جامع فایده-هزینه اجتماعی/ زیست‌محیطی.

نابودی خاستگاه عیلامی

آیا سد سیمره درجست‌وجوی تأمین نیاز حقیقی مردم است؟ آیا تولید برق، شیوه‌های بسیار ارزان‌تر و کم پیامدتر دیگری ندارد؟ سد سیمره در حد فاصل 2 استان ایلام و لرستان و 40کیلومتری شمال غربی شهرستان دره‌شهر قرار دارد. مخزن این سد ساختگاه‌های تاریخی زیادی را که به دوران عیلامی باز می‌گردد، زیر آب خواهد برد. آیا هیچ ارزشی برای این ساختگاه‌ها منظور شده است؟

تا چه زمان دستگاه‌های سدساز بی‌توجه به معیارهای توسعه پایدار و مصالح ملی و منافع مردم به ساخت و ساز مغایر با توسعه ادامه می‌دهند؟

ساخت 1200 سد در آبخیزهای کشور بدون راستی‌آزمایی و بدون ارزیابی تطبیقی، چه فصل مشترکی با توسعه پایدار دارد؟ آیا سدها از زمین‌های کشاورزی نکاستند؟ آیا سدها سفره‌های پایین دست را نخشکاندند؟ آیا قنات‌ها و روش‌های گردآوری باران و... را تخریب نکردند؟ آیا سدها مصرف آب و برق را تا چندین برابر ضابطه جهانی افزایش ندادند؟ آیا سدها میلیاردها مترمکعب از آب تجدیدپذیر محدود کشور را در مخزن‌هایشان تبخیر نکردند؟ آیا سدها گذشته از اراضی مرغوب، میلیون‌ها هکتار جنگل هیرکانی، زاگرسی و حرّا، را نابود نکردند؟ آیا سدها میلیون‌ها خانوار در بالادست و در مخزن یا در پایین‌دست در حاشیه رود، دریاچه، تالاب را با سرنوشتی نگران‌کننده روبه‌رو نکردند؟ آیا سدها غاصب حقابه، زمین مراتع مولدترین اقشار جامعه یعنی کشاورزان، عشایر، ماهیگیران، نخلکاران و... نبودند؟

راهکارهای تخیلی!

6میلیون انسان در حوضه آبریز دریاچه ارومیه سلامت، زندگی و معیشت‌شان وابسته به‌وجود این دریاچه نیست؟ دریاچه با تصمیم‌گیری‌های نادرست شرکت‌های منتفع در سدسازی بدون هیچ دغدغه از سرنوشت مردم، آیا به‌زودی نخواهد خشکید؟ چرا صورت مسئله را پاک می‌کنیم؟ تمام راه‌های ورود آب به دریاچه را بسته‌ایم و اینک به‌جای اینکه راه‌ها را باز کنیم به سرنوشت مردم بی توجهی می‌کنیم.

طرح‌های مردود، گران و پرمسئله انتقال حوضه به حوضه (از زاب و دیاله) را راهکار معرفی می‌کنیم که با هزار اما و اگر چنانچه 5 سال دیگر هم جواب بدهد، کمتر از یکدهم نیاز دریاچه است. فناوری تخیلی و ناکارآمدی چون باروری ابرها آن‌هم با سهم 20درصدی را راهکار معرفی می‌کنیم. یا نمی‌دانیم که 20درصد آب ارومیه سالانه بیش از یک میلیارد مترمکعب است یا نمی‌دانیم که تجربه باروری ابرهای کشور در همه این سال‌ها تاکنون شاید چند 10میلیون مترمکعب هم آب تحویل نداده که حالا بخواهد سالی یک میلیارد مترمکعب آب نثار دریاچه کند. آیا توانستیم یزد را بدین روش سبزوخرم کنیم؟ حالا می‌خواهیم بزرگ‌ترین دریاچه جنوب غرب آسیا را با آن پر کنیم؟ تغییر کارایی آبیاری نیز که می‌بایست پیش از ساخت سدها به آن می‌پرداختیم اگر سدها بمانند، درمان نخواهد بود؛ چون آب صرفه‌جویی شده بازهم پشت دریاچه سدها جمع خواهد شد و اگر قرار است دریچه سدها را بازکنیم که تنها راهکار حقیقی و درست و بدون هزینه بیشتر است، چرا امروز باز نکنیم؟

5 سال دیگر بسیار دیر است و احیای دریاچه ممکن نخواهد شد. 8 هزار سال مردم در این سرزمین زیستند و کشاورزی آبی را آزمودند و به جهانیان آموختند. روش‌های پایدار بهره‌برداری از منابع آب را یافتند. تمدن ایرانی، قنات‌ها، روش‌های گردآوری آب باران، شبکه‌های برداشت ژرف‌اندیشانه آب از رودها و... را به تمدن جهان هدیه کرد. اما آن ژرف‌اندیشی کجا و ساخت و سازهای خام‌دستانه 5 دهه اخیر کجا؟ آن معماری و آن راه‌ها کجا، آن قنات‌های پایدار کجا و این ناپایداری‌ها کجا؟ آیا آنچه خود داشتیم زبیگانه و از گم‌شدگان لب دریا تمنا نکردیم؟

اینک که همه حوضه‌های آبریز کشور با بحران روبه‌رو شده و نیز کوچک‌سازی‌ دولت در دستور کار قرار گرفته است، آیاشایسته نیست با یکپارچه‌کردن مدیریت منابع آب، خاک، جنگل، مرتع و با حذف هرگونه مدیریت سخت‌افزاری از آنها، گامی بلند در راه توسعه پایدار برداریم؟ مسئله‌ای که2 دهه است که همواره مطرح بوده و باعث تاخیر آن شده است.

این کار مدیریت تأمین برق را به تخصیص مؤثر و هزینه مؤثر و به دست خود مردم خواهد سپرد. این کار مدیریت فاضلاب را به مؤثرترین روش یعنی پساب صفر (ساختمان‌سازی‌ با پساب صفر، با بازچرخانی مکرر و کاربرد در آخرین پله در فضای سبز، نیز بازچرخانی پساب صنعتی و...) راهبری خواهدکرد. این کار تصمیم‌گیری از بالا به پایین مهندسان مرکزنشین بر جوامع مولد حوضه‌های آبخیز و آبریز را قطع خواهد کرد. امید که با کوچک‌سازی‌ هر چه بیشتر دولت از ساخت و ساز‌های نسنجیده مغایر با اصول 44، 48 و 50 قانون اساسی دور و به توسعه پایدار نزدیک شویم.

* پژوهشگر آب و توسعه پایدار

کد خبر 120226

برچسب‌ها

پر بیننده‌ترین اخبار محیط زیست

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز