چهارشنبه ۳۱ فروردين ۱۳۸۴ - - ۳۶۷۸
روايت كوتاه اولين مكالمه تلفني
پايتخت زنگ خورد
اولين بار تلفن بين شهري در تهران در سال 1285 خورشيدي بين تهران - قلهك و تهران - تجريش شروع به كار كرد. اين اطلا عات به روشني در پرونده اولين ارتباط بين شهري تهران ثبت شده است
000159.jpg
عكس: امين محمدي
طهران در انتظار ورود تلفن زير آفتاب نيمروز خميازه مي كشيد؛ شهري متعلق به 120 سال پيش كه صداي زنگ تلفن را در 500-600 كيلومتري خود شنيده و به دام همچشمي افتاده بود و در بيتابي و بي قراري شب و روز مي گذراند
ندا مرادي -درررينگ... درررينگ... پاراگراف اول اين گزارش به هر تقدير با طنين زنگ تلفن پوشانده مي شود؛ شبيه به وقتي كه مي خواهيد در سكوت شب كليد را توي قفل بچرخانيد و صداي چرخش كليد را با چند سرفه بپوشانيد. اما اگر نواي اين زنگ براي شما حكم سوهان روح را دارد پيشنهاد مي كنيم، جايش را با بوق خسته كننده اشغال عوض كنيد يا اينكه دست به دامن ملودي هاي دلخواه شويد و خودتان بنا به سليقه شخصي، سروصداهاي تلفني شروع گزارش را انتخاب كنيد.
بدون ترديد اين صداها بايد بتوانند شما را ياري كنند و به سالهاي دوردستي ببرند كه هنوز پاي تلفن به طهران نرسيده بود. مي خواهيم به نخستين روزي بازگرديم كه طنين زنگ تلفن توي گوش كوچك پايتخت پيچيد و مايه فخرفروشي و مباهات شد. حالا  خيلي بااحتياط، ميان امواج صدا، مرغ خيال را پرواز دهيد و از ميان سال و ساليان بگذريد و به شهري برسيد جمع و جور و ساده كه سر وتهش با 5 محله به هم مي رسيد و در انتظار ورود تلفن زير آفتاب نيمروز خميازه مي كشيد؛ شهري متعلق به 120 سال پيش كه صداي زنگ تلفن را در 500-600 كيلومتري خود شنيده و به دام همچشمي افتاده بود و در بيتابي و بي قراري شب و روز مي گذراند. شهر رقيب، تبريز بود يا رشت يا مشهد، هرچه بود پايتخت، اين پيشي گرفتن را برنمي تابيد. درررينگ... درررينگ... زنگ جادويي به صدا درآمد و گوشي عتيقه تلفن لرزيد.
... پس از لحظه اختراع
تهران چهارمين شهر بود و از اين عقب ماندگي دل خوشي نداشت. به گواه تاريخ كه با همه بي رحمي وقايع و اتفاقات را ثبت مي كند، مي توان گفت كه تهران پس از تبريز، مشهد و رشت در سال 1285 خورشيدي صاحب تلفن شد. حالا  مي شود اين تاريخ را يكي، دو سال عقب و جلو كرد، اتفاق ويژه اي نخواهد افتاد. پس مي شود روايت را اينچنين ادامه داد: تبريز در سال 1280 يعني 5 سال قبل از امضاي فرمان مشروطيت به وسيله مظفرالدين شاه، بنا به موقعيت سياسي و فرهنگي اش كه در آن روزگار وليعهدنشين و مركز ثقل كشور بود، با همت عده اي از رجال فعال آن دوره از جمله قاسم خان والي معروف به اميرتومان كه چند سال بعد از آن به عنوان نخستين شهردار تبريز انتخاب شد به اولين مركز تلفن در ايران دست يافت، اما روايت ديگري كه مي تواند اين پازل را كامل كند اينكه نخستين امتياز تلفن در ايران در ماه ذيحجه 1319 هجري قمري براي مدت 50 سال به شركتي واگذار شد كه در تبريز به شعاع 24 كيلومتر به ايجاد تلفن اقدام كند. اين اقدام تاريخي درست 25 سال پس از اختراع تلفن به وسيله گراهام بل انجام گرفت.
ناگهان تهران و دو رشته سيم
اولين بار تلفن بين شهري در تهران در سال 1285 خورشيدي بين تهران - قلهك و تهران - تجريش شروع به كار كرد. اين اطلا عات به روشني در پرونده اولين ارتباط بين شهري تهران ثبت شده است، اما فارغ از اين نكته بايد گفت كه در ايران نخستين بار صاحب امتياز واگن اسبي تهران و راه آهن حضرت عبدالعظيم، از تلفن براي ارتباط مراكز واگن ها و قطار آهن استفاده كرد. به عبارتي در سال 1282 خورشيدي دوستعلي خان معيرالممالك امتياز داير كردن تلفن در تهران را از مظفرالدين شاه گرفت. اين امتياز 2 سال قبل براي شهر تبريز صادر شده بود. تلفن تهران در آن زمان منحصر به 2 رشته سيم بود كه يكي به دربار و ديگري به منزل صدراعظم اتصال داشت. پس از چندي معيرالممالك با چند نفر، شركتي به نام شركت سهامي كل تلفن ايران محدود را تشكيل داد. در سال 1315 تلفن به نوع خودكار تبديل شد و به موجب قانون ملي شدن ارتباط تلفني در سراسر كشور (آذر ماه 1331 خورشيدي) تمامي امور مربوط به تلفن ملي و امور آن به شركتي به نام شركت سهامي تلفن ايران محول شد.
تلفن براي 30 نفر
دوباره كمي به عقب باز مي گرديم. براي مرور تهران اين سفر، سفري ناگزير است.
كمتر از 120 سال قبل، تهراني ها وقتي مي خواستند با دستگاه تلفن از حال دوستي و نزديكي خبر بگيرند يا خبر مهمي را به گوش كسي برسانند، دستگيره تلفن چوبي شان را مي گرداندند و چند فرسنگ آن طرف تر، تلفنچي گوشي تلفنش را برمي داشت، او مي دانست كدام يك از تلفن دارها به او زنگ زده اند. صاحب تلفن مي خواست با شماره 10 صحبت كند. تلفنچي سيم هاي دو طرف را به هم وصل مي كرد. تلفن شماره 10 زنگ مي زد و پس از چند دقيقه دو طرف مي توانستند با هم حرف بزنند.
آن زمان تهران كه خيلي كوچك بود، تنها 30 نفر تلفن داشتند و دستگاه تلفن 30 نفره كه مي توانست 30 خط تلفن را به هم وصل كند، وظيفه برقراري ارتباط ميان رجال و دربايان را بر عهده داشت. آن روزها تهران، زوال قاجاريان و حوادث ناشي از كودتاي سوم اسفند 1299 را تجربه مي كرد. اكنون دستگاه تلفن 30 نفره در موزه پست ايران نگهداري مي شود.
هر چند اولين خط تلفن، چيزي نزديك به 20 سال پيش از اختراع اين وسيله ارتباطي توسط گراهام بل، به ايران رسيد و اولين خط تلفن در سال 1264 شمسي در تهران راه اندازي شد، اما شبكه تلفن ايران از سال 1320 گسترش يافت.
اولين ارتباط تلفني در سال 1269 بين دو ايستگاه ماشين دودي برقرار شد. پس از آن ميان كاخ كامرانيه در شميران و عمارت سلطنتي وزارت جنگ در تهران و سپس مقر ييلا قي شاه كه به احتمال قوي سلطنت آباد بود و عمارت سلطنتي تهران ارتباط تلفني داير بود.
ابتدا تنها 30 نفر از تهراني ها كه همه شان را مقامات لشكري و كشوري تشكيل مي داد، صاحب خط تلفن بودند. آن زمان دستگاه برقرار كننده تماس هاي تلفني داراي 30 فيش بود كه در صورت تمايل برقراري ارتباط هر كدام از 30 شماره با شماره هاي ديگر، تلفنچي فيش ها را به هم وصل مي كرد و ارتباط برقرار مي شد. چندي بعد دستگاه ارتباطي 100 شماره اي وارد كشور شد و به اين ترتيب 70 خانواده ديگر در تهران داراي تلفن شدند. دستگاه تلفن 100 شماره اي نيز اكنون در موزه پست ايران نگهداري مي شود.
ولي خان بابايي در كتابي با عنوان پست و تلگراف و تلفن در خصوص راه اندازي و گسترش تلفن در ايران مي نويسد:
نخستين خط تلفن در حدود سال 1305هجري قمري راه اندازي شد. در سال 1319 ه.ق امتياز ايجاد شبكه تلفن در تبريز و در سالهاي 1320 در مشهد و گيلا ن و در سال 1324 در اروميه به اشخاص و شركت ها واگذار شد. افراد و شركت هاي ايراني و خارجي زيادي در صدد كسب امتياز تلفن تهران برآمدند، اما دوست محمد كه با مظفرالدين شاه سر و سري داشت، در سال 1282 شمسي امتياز تلفن تهران و سراسر ايران را براي مدت 60 سال از شاه كسب كرد. سپس امتياز تلفن تهران را به بلژيكي ها سپرد كه پس از چند بار دست به دست شدن، سرانجام چند ايراني آن را خريداري كردند. آنها با ايجاد شركت سهامي و فروش سهام، تلفن تهران را 23 سال پس از اخذ امتياز اوليه آن در سال 1305 شمسي، راه اندازي كردند و اين شركت در سالهاي بعد شبكه تلفن شهرستان ها را نيز راه اندازي كرد. به دليل تخلفات فراوان موسسات تلفني، دولت وقت درسال 1310 ه .ش، تصويب كرد كه وزارت پست و تلگراف با گرفتن وام از بانك ملي تمام سهام شركت تلفن را خريداري كند...
تلفن هاي انباري
به اين ترتيب تمام سيستم ارتباط تلفني كشور در اختيار وزارت پست و تلگراف و تلفن قرار گرفت و با تمام تغيير و تحولا تي كه طي سالهاي بعد در سيستم تلفن كشور به وجود آمد، نخستين دستگاه ها همچنان در انبارهاي اين وزارتخانه نگهداري شد و اكنون در موزه پست اين وزارتخانه كه به تازگي با عنوان وزارت ارتباطات و فن آوري اطلا عات شناخته مي شود، به نمايش در مي آيد.
حالا  مي شود به تلفني نگاه كرد كه روي ميز آرام گرفته است و از فرط استفاده و روزمرگي به شيئي معمولي و متعارف تبديل شده است. ديگر نه از آن زنگ جادويي خبري هست و نه از آن همچشمي و رقابت روزهاي نخست. زمان و گردش ثانيه شمار چه زود مي تواند هر چيزي را از سكه و برق بيندازد و دوباره به فكر بي تابي ديگري باشد. اين بار داستان از كجا شروع خواهد شد؟

حاج جعفرقلي خان معين السلطان
فراش باشي هم فراش باشي هاي قديم
000156.jpg
فقط ما نيستيم كه مي  گوييم تهران آن دوره با امروز فرق دارد. اين را مي  توان به هنگام مطالعه در يك متن تاريخي هم ديد. گذشت زمان همه چيز را دست خوش تغيير مي  كند، چه در 1305 هجري قمري باشد چه حالا . قرار نيست كه چرخ دوران همواره بر يك مدار بگذرد. حكايت حاج جعفر قلي خان اعتمادي (جلا ل الملك معين السلطان) در كتاب روزنامه خاطرات محمدحسن خان اعتماد السلطنه ماجرايي است معمولي. بچه اي در خانه اشرافي و منتسب به دربار به دنيا مي  آيد. بر اساس آداب و سنن، مي  بايد او براي هموار كردن مسير بزرگي و اشرافي گري در ابتدا و در زمان كودكي، به عنوان غلا مبچه در خدمت سلطان عصر باشد. او را به دربار مي  برند و تا سن نوجواني غلا م شاه مي شود. پس از آنكه قيافه اش به مردانگي روي آورد و سروصورتش مو انداخت او از اندرون بيرون آمد و سمت پيشكار شاه را به عهده   گرفت. براي شاه غذا مي برد و قهوه مي  آورد و تمامي امور معمولي شاه را رفع و رجوع مي  كرد. تاريخ تمام مردان نامي ايران در دوران قاجاريه به اين شيوه مي  گذرد و در اين مقطع حداقل، يكسان است. معين السلطان هم بعد از تولد در سال 1280 هجري قمري اين مدارج را طي مي  كند. پدر او عيسي خان والي اعتماد الدوله قاجار قويونلو، برادر مهدعليا مادر ناصرالدين شاه است. او نيز در ابتدا از پيشخدمتان ناصرالدين شاه مي  شود و پس از مهدي قلي خان (مجدالدوله) برادر خود، غلا مبچه مي  شود. در سفر اول ناصرالدين شاه به فرنگ در سال 1290 هجري قمري، به سمت پيشخدمت و در سفر دوم در سال 1295 ه. ق به سمت غلا مبچه باشي و از همراهان شاه به اروپا بود. او در سال 1301 ملقب به جلا ل  الملك و در سال 1310 پس از عزل حسين علي خان حاجب الدوله پسر علا ءالدوله در سن 30 سالگي حاجب الدوله (فراش باشي شاه) مي  شود. در زمان حيات مظفرالدين شاه اين سمت و لقب را داشته تا در سال 1313 زماني كه لقب حاجب الدوله به مصطفي خان قاجار دولو حاجب الدوله داده مي  شود، به لقب معين السلطان منسوب مي  گردد. شايد منظور ما از گذشت زمان را بايد به سخنان اعتمادالسلطنه مربوط دانست؛ زماني كه جعفرقلي خان در سال 1310 هجري شمسي به لقب حاجب الدوله رسيد.
درب خانه رفتم، منصب فراش باشي گيري كه متعلق به حاجي حسين علي خان حاجب الدوله پسر علا ءالدوله مرحوم بود، به واسطه اينكه امين همايون از پارسال تا به حال اخلا ل در كار او مي  كند استعفا داده معزول شد و به جعفرقلي خان جلا ل الملك دادند. بر روايات مختلف شش الي هشت تومان پيش كشي داده. جلا ل الملك 25، 26 سال ندارد. اگرچه اين منصب حالا  به درجه اي پست شده كه ادني فراش مي  تواند از پيش ببرد، به واسطه اينكه داخله عمارت سلطنتي از او مجزي شده، چيزي كه باقي مانده چادر زدن است، اما چون اسم اين منصب بزرگ است بايد به تناسب ساير كارها باشد. فراش باشي 40 سال قبل شاه با فراش باشي حالا  خيلي فرق دارد.

نشسته در غبار
پرسه در لا له زار آن روزها
سيدعبدالله انوار
غرب لاله زار كه به شكل چهارضعلي است، پس از گسترش تهران به زمان ناصرالدين شاه به سالهاي 1284 و 1285 هجري قمري داخل محدوده تهران شد و با پيوستن به شهر كهن، محلي از آن شد و چون در شمال شهر بود به اصطلا ح امروزي ها محله بالا ي شهر آن روز به حساب آمد و از آنجا كه در مجاورت باغ لا له زار قرار داشت  يعني باغ احداثي بسيار زيباي فتحعلي شاه قاجار و قطعه قطعه شده و فروخته در زمان ناصرالدين شاه  به ظاهر از ديرباز يعني قبل از دخول در محدوده شهر مورد توجه اهل حل و عقد امور بود و در خود يك صدراعظم و يك نايب السلطنه و دو زن ناصرالدين شاه و عده اي از رجال عمده ناصري و مظفري را سكني داد و از سالهاي بعد از مشروطه به خصوص از اواخر حكومت احمدشاه قاجار اين محل جايگاه كسب و تجارت شد و امروز يكي از مراكز مهم تجارتي اين شهر است. اين ناحيه اگر با خودكامگي ناصرالدين شاه برخورد نكرده و باغ لا له زار با وجود اصرار تولوزان طبيب فرانسوي شاه مبني بر عدم فروش آن به فروش نرفته بود، آن باغ هنوز بود و در اين روزگار آلودگي هوا از هواي مطبوعي برخوردار بود.
اما بازديد ما از اين ناحيه. زمان حدود يكصد و اندي سال پيش است و راهنماي ما نقشه ترسيمي مرحوم حاج نجم الدوله. پس از گوشه جنوب شرقي محل و در امتداد پياده روي غربي خيابان لا له زار به سوي شمال مي آييم. نقشه حاج نجم الدوله نقطه گوشه جنوب شرقي را در آن روزها به نام مغازه معرفي مي كند و آن به واسطه مغازه اي بوده كه بعدها در سفرنامه ظهيرالدوله به اروپا نام تك مغازه مي گيرد و در اسناد خاندان حاج حسين آقاي امين الضرب به نام مغازه حسينيه مي آيد. اين مغازه در زمين وقفي بزرگي جاي داشت كه حد شمالي آن ضلع جنوبي كوچه اي بود كه امروز به نام كوچه تئاتر دهقان معروف است و حد غربي آن به ديوار باغ علا ءالدوله يعني منزل رستمخان آصف الملك و حد جنوبي آن قسمتي از پياده روي شمالي توپخانه بود؛ جايي كه امروز محل فروش وسايل صوتي است. مغازه مورد بحث آن روزها، در قسمت شرقي اين محدوده بود و محل فروش اشياي ساخت فرنگ و لوكس و به قول امروزي ها كادويي. اشراف و اعيان از اين مغازه ظروف چيني و كريستال مي خريدند. در زمان احمدشاه به اجاره مرحوم حاج حسين امين الضرب درآمد و او از باغچه اين مغازه به عنوان نمايشگاه كالسكه هاي مدرن استفاده كرد ودر واقع باغچه مزبور نمايشگاه روز وسايل نقليه آن روز بود. بعدها اين مغازه گسترش بافت و به نام مغازه هلندي معروف شد. اين مغازه بعدها از طريق متوليان موقوفه به صورت مغازه هاي متعدد درآمد كه امروز اكثر آنها در كسب وسايل برقي و الكترونيكي  هستند و قسمت باغچه آن نيز به صورت پاساژ و مغازه هاي متعدد وسايل صوتي درآمده است.
در بين مغازه هاي دوران بعد از هلندي به روزگار پهلوي اول كتابفروشي طهران هم بود. چون از مغازه يا تك  مغازه به سوي شمال حركت كنيم و از كوچه باريكي كه در نقشه بي نام و اكنون به كوچه تئاتر دهقان معروف است بگذريم، به خانه اي مي رسيم به نام خانه تاجرباشي روس. اين تاجرباشي، يكي از روسيان مقيم ايران بود و طبق دفتر دخل و خرج دو بازرگان آن روز حاج ميرزامحمدتقي و حاج ميرزاحسين رقم هاي 10، 15 هزار توماني در برابر نامش ثبت شده كه مي رساند بازرگان سوداگر عمده اي بوده است. خوشبختانه حوادث ايام منزل او را به صورت كامل به زير مغازه و دكان نبرده و جز قسمت شرقي كه مشرف به خيابان لا له زار است و مغازه شده، بقيه منزل در ورودي داخل كوچه تئاتر تهران با ساختماني متعلق به همان روزگار و درختاني سرسبز باقي مانده است.
چنان كه گذشت كوچه مزبور بدون نام بوده، اما بعدها يعني زماني كه احمد دهقان به زمان پهلوي دوم در انتهاي آن احداث تئاتر دهقان كرد به همين نام مي رسد. احمد دهقان، همان مدير مجله تهران مصور است. از خانه تاجرباشي روس كه بگذريم به سوي شمال خانه بعدي، منزل كشيكچي باشي است كه نقشه معرفي مي كند؛ جايي كه امروز پاساژ بهرامي است و بعد از منزل كشيكچي باشي تا ابتداي كوچه خندان كنوني كه كوچه دندانساز روي نقشه است.
در اين بخش باغ علا ءالدوله نيز روي نقشه مشخص است كه فعلا  از آن مي گذريم تا از ناحيه جنوبي به سوي شمال برويم و با گذشت از كوچه خندان، ناحيه اي كه بين اين كوچه و كوچه كيهان امروز و اتابك نقشه هاي ديگر است، بازديد مي كنيم. در شرق اين ناحيه و مشرف به پياده روي غربي خيابان لا له زار ودر امتداد آن تا كوچه كيهان ديوار باغ انيس الدوله قرار دارد. اين باغ و عمارت مستحدث در آن كه حدود 3 هزار متر در آن روزها وسعت داشت، از آن زوجه منقطع (صيغه) ناصرالدين شاه بود. به قول اعلم الدوله ثقفي، پزشك مظفرالدين شاه، اين زن بيش از 6ماه پس از مرگ ناصرالدين شاه دوام نياورد. از آنجا كه انيس الدوله فرزندي نداشت، پس از مرگ او اين باغ مرده ريگ به برادران او رسيد و آن قدر در دست آنها و فرزندانشان باقي ماند تا در دوران پهلوي تمامي آن ميراث به فروش رفت و جاي خود را به دكان ها و پاساژها داد كه از آن جمله است پاساژ اخوان در خيابان لا له زار. انيس الدوله غير از اين ملك صاحب املا ك ديگري در تهران بود كه يكي از آنها دكاكين چندي است در بازار كه بر اثر تقدس او آنها وقف شرعي شده اند و ديگر باغ بزرگ با آب قناتي است درست برابر كاخ نياوران در آن سوي خيابان نياوران به دارآباد و كاشانك كه در آن، باغ مقابل در بزرگ كاخ است. اين باغ پس از چند دست خريد و فروش به ملكيت دكتر اعلم الدوله ثقفي درآمد.

ديروز-امروز
000150.jpg
عكس: امين محمدي
000153.jpg
سيماي خيابان انقلا ب در فاصله سال هاي 1336 تا : 1384 مامور راهنمايي و رانندگي با تكيه بر تيرك وسط خيابان خستگي در مي كرد، اتومبيل ها كاري به كار او نداشتند، پياده رو وخيابان خلوت بود. ظاهرا گذر زمان چهره خيابان ها را پير نمي كند.

خواندني ها
قرض به شيوه شاهان
هرازگاهي تب تند سفر به فرنگ قبله عالم را فرا مي  گرفت؛ آتشي كه هيچ آبي آن را فرو نمي  نشاند. هر گاه كه ناصرالدين شاه خسته از امور مملكت داري هواي رفتن به فرنگ به سرش مي  زد، آن وقت بسياري از دلا لا ن دست به كار مي  شدند تا هزينه آن را فراهم كنند.
خزانه هميشه خالي دربار نمي  توانست مخارج خود را تامين كند، حال چه رسد به سفر پرزرق و برق قبله عالم به فرنگ. بنابراين قرض كردن از خارجيان تنها راه ممكن بود. مثلا  براي تامين هزينه هاي اولين سفر ناصرالدين شاه به اروپا مبلغ 200 هزار ليره با بهره صدي پنج، از بارون ژوليوس دورويتر قرض گرفته شد. اين مبلغ در ميان صرافان مسكو، پطرزبورگ، برلن، لندن، پاريس، وين رم و اسلا مبول تقسيم شد تا هر كجا كه ناصرالدين شاه احتياج داشته باشد، استفاده كند.
بنياد عدالتخانه
تنبه سيدهاشم قندي يكي از تجار معروف قند توسط علا ءالدوله، جلوگيري علما و روحانيون از ساختن سراي بانك در قبرستان، اجتماع مجتهدين در مسجد شاه در پي بسته شدن بازار و بالا خره بست نشستن علما در حرم حضرت عبدالعظيم(ع) در هفته هاي واپسين ماه شوال 1323، جنبش مشروطيت را در تهران بنا نهاد. تا آنجا كه عين الدوله، صدراعظم مستبد دربار مظفرالدين شاه با همه سرسختي و فرستادن امير بهادر، وزير جنگ خود به حرم حضرت عبدالعظيم (ع) نتوانست كاري كند.
علما طي عريضه اي خواستار رفع ظلم و تاسيس بنياد عدالتخانه در همه جاي ايران و خلع موسيو نوز از اداره گمركات شدند. اين تقاضا با وساطت سفير عثماني به دست مشيرالدوله، وزير خارجه دربار رسيد و او آن را نزد مظفرالدين شاه برد. اين شاه عليل هم تمام خواسته ها را پذيرفت، بدون هيچ قيد و شرطي.
حرف زدن با تلفن قدغن
در آخرين روزهاي مهرماه 1305 ناگهان اطلا عيه اي از سوي شركاي تلفن اعلا م شد كه بسياري را نگران كرد. در اين اطلا عيه اعلا م شده بود كه هر كس تنها مي  تواند در يك شبانه روز 5 بار از تلفن استفاده كند. زماني تعجب همگان دو چندان شد كه در بخشي از اين خبر خواندند: چنانچه فردي بيش از مقدار مقرر با تلفن حرف بزند، تلفن او را قطع خواهيم كرد. هيچ كس دلا يل اين كار را نگفت؛ نه شركت تلفن و نه بلديه.
شكايات و دادخواست هاي مكرر به جايي نرسيد و دستور همان بود كه داده شده بود. با وجود آنكه تعداد تلفن هاي موجود در آن روز بسيار كمتر از هزار عدد بود، اما اين شركت از ارايه خدمات به شهروندان آن روز بازمانده بود و نمي  توانست سرويس مناسبي به مشتركان خود بدهد. گويا شركت مخابرات امروزي نيز از اين خصوصيت چندان هم بي  بهره نيست.
لا له زار يكطرفه است
شايد بتوان اولين خيابان يكطرفه تهران را همين خيابان لا له زار دانست. زماني كه در كميسيون اداره بلديه تصميمي مبني بر حركت خودروها گرفته شد، اين كميسيون اعلا م كرد: نظر به حفظ آسايش مردم، اتومبيل هاي كرايه اي كه به سمت شميران مي  روند، خط سيرشان در موقع رفتن از خيابان لا له زار باشد و در هنگام برگشتن از خيابان علا ءالدوله.
اين تصميم به ماموران عبور و مرور خيابان هاي مزبور ابلا غ گرديده كه به موقع به اجرا گذارند. بدين ترتيب اولين خيابان يك طرفه در تهران به وجود آمد. اين قانون در سال 1305 به تصويب رسيد و به اجرا گذاشته شد.
پول حرف زدن بر اساس تعرفه
اگر تاكنون با ديدن فيش تلفن، برق از سرتان پريده و به قيمت سرسام آور آن بارها خيره شده ايد ، بد نيست سري هم به روزگار گذشته بزنيد؛ روزگاري كه اگرچه فيش تلفن نبود ، اما نرخ تلفن مي توانست برق از سر همه بپراند. براي اولين بار در سال 1306 طي يك اعلا ن رسمي شركت تلفن ايران ، نرخ قيمت خود را اعلا م كرد.
اين شركت به ازاي هر ماه اشتراك تلفن ثابت كه هر مشترك مي تواند فقط 200 نوبت تماس برقرار كند ، مبلغ ماهانه 3 تومان دريافت مي كرد ، اما اگر كسي كه داراي تلفن ثابت بود و مي خواست بيش از 200 بار تماس بگيرد ، بايد بر اساس تعرفه شركت تلفن ايران پول پرداخت كند. اين تعرفه بدين شرح است:
از 201 تا 400 نوبت تلفن از قرار نوبتي يكصد دينار
از 401 تا 600 نوبت مكالمه از قرار نوبتي 60 دينار
از 601 به بعد از قرار نوبتي 50 دينار.
بر اساس اين اعلا نيه كساني كه مي خواستند تماس نامحدود داشته باشند ، با پرداخت وديعه بيشتر مي توانستند ديگر به اين تعرفه توجه نكرده و با پرداخت حق اشتراك تلفن ثابت بيشتر امكان مكالمه نامحدود به دست آورند.
از قرار معلوم شركت تلفن ايران با افزايش تعداد مكالمات نه تنها به قيمت ها نمي افزود ، بلكه آن را كمتر هم مي كرد؛ كاري كه بعدها شركت مخابرات ايران معكوس كرد و به قيمت تصاعدي روي آورد. گويا در قديمي ها ، تشويق براي مكالمه بيشتر رواج داشت تا معاصران.

طهرانشهر
ايرانشهر
تهرانشهر
خبرسازان
دخل و خرج
در شهر
درمانگاه
شهر آرا
|  ايرانشهر  |  تهرانشهر  |  خبرسازان   |  دخل و خرج  |  در شهر  |  درمانگاه  |  طهرانشهر  |  شهر آرا  |  
|   صفحه اول   |   آرشيو   |   چاپ صفحه   |