علی مولوی: با عرض سلام، خدمت شما خواننده‌ی محترم، لازم به ذکر است از آن‌جایی که هرچیزی، فرهنگی دارد و هر فرهنگی کتابی و هر کتابی نویسنده‌ای، بنده هم وجود خارجی دارم!

دوچرخه

اين‌جانب، استاد دانشمند، دكتر «فرهنگ واژه‌زاده» فرزند «لغت‌» در خدمت شما هستم تا يكي از جديدترين و تازه‌ترين و جالب‌ترين فرهنگ‌هاي اين سال‌هايم را در باب دوچرخه‌شناسي به شما عرضه كنم. در اين فرهنگ دوچرخه‌شناسي، شما مي‌توانيد با مفاهيم كاربردي دوچرخه‌اي آشنا شويد تا بهتر و بيش‌تر با وضعيت تحريريه‌ي اين نشريه آشنا شويد و اگر خداي نكرده، رويم به ديوار، گلاب به رويتان، گذرتان به جمع آن‌ها افتاد، از واژه‌هاي نامشخص و رمزي آن‌ها در سه‌سوت و نصفي مطلع شويد.

البته لازم به ذكر است كه دوچرخه‌شناسي در يك صفحه‌ي اين‌قدري نمي‌گنجد و قطع به يقين در آينده‌اي نه‌چندان دور، كتاب جامع فرهنگ دوچرخه‌شناسي در 14 جلد از اين‌جانب منتشر خواهد شد.

  • واژه‌هاي اساسي و كليدي در دوچرخه‌شناسي:

شيريني: شيريني قطع به يقين يك اسم رمز است. در دفتر هفته‌نامه‌ي دوچرخه، به هر دليل و به هر نيتي و در هر لحظه، شخصي وجود دارد كه بايد شيريني بدهد و اشخاصي وجود دارند كه شيريني مي‌خواهند.

به‌عنوان مثال، اگر كسي يك خميردندان نو بخرد بايد شيريني بدهد. اگر بچه‌دار هم شود بايد شيريني بدهد. يعني حقيقت امر، در حقيقت، هيچ اهميتي ندارد. تنها چيزي كه مهم است شيريني است و ديگر هيچ!

تعطيلات: در دوچرخه چيزي به‌نام تعطيلات، وجود خارجي ندارد و اگر روزي در تقويم رسمي كشور، تعطيل رسمي باشد، در دوچرخه روز رسمي كاري به‌حساب مي‌آيد! حالا چرا؟ به دليل اين‌كه اعضاي تحريريه بايد خود را با بخش‌هاي مختلف فني و چاپ روزنامه وفق دهند و اگر روزي تعطيل باشد، مجبورند سر كار بيايند تا حتماً صفحه‌هاي نشريه را براي چاپ آماده كنند. بنابراين تحريريه‌ي دوچرخه هرگز از تعطيلات خوششان نمي‌آيد و به روزهاي تعطيل تقويم، عموماً چپ‌چپ نگاه مي‌كنند!

ساعت هشت شب: ساعت هشت شب، يك‌جور قرار از پيش تعيين‌شده است. به اين ترتيب كه هميشه و تحت هرشرايطي بايد كار دوچرخه ساعت هشت شب تمام شود؛ اما نمي‌شود! يعني در تمام 14 سال سابقه‌ي انتشارش، سابقه نداشته. اصلاً قرار از پيش تعيين‌شده‌ي محالي است. چرا؟ چون هرگز چراغ دوچرخه پيش از ساعت يك صبح خاموش نمي‌شود و به‌شدت همه مشغول كارند. تازه آخرش هم مقداري از كارها مي‌ماند براي فرداي آن‌روز!

شام: شام، هيچ‌ربطي به شيريني ندارد، اما بي‌ربط هم نيست! از آن‌جا كه برخي از اعضاي تحريريه‌ي دوچرخه، موفقيتي به‌دست مي‌آورند كه با يك شيريني ناپلئوني هم سر و تهش، هم نمي‌آيد و گاهي اوقات مجبورند به‌جاي شيريني، شام بدهند. اما كلاً الآن به اين مبحث كاري نداريم، چون خود «شام» در اين‌جا مبحث گسترده‌تري دارد.

در تحريريه‌ي هفته‌نامه‌ي دوچرخه رسم است از حدود ساعت چهار بعد از ظهر تا حومه‌ي نيمه‌شب، درباره‌ي اين‌كه شام چه بخورند و از چه رستوراني غذا بگيرند و چه‌كسي شام را حساب كند، بحثي جدي و پرسر و صدا شكل مي‌گيرد. اما اين جديت و سر و صدا به معني اين نيست كه حتماً شامي در كار خواهد بود. آمار نشان داده كه از هر 10 بحث شامي، تنها 384/1 مورد به نتيجه مي‌رسد و اعضاي تحريريه سير مي‌شوند و در 616/8 مورد ديگر، همه گرسنه مي‌مانند.

سيستم خالي: سيستم خالي يعني كامپيوتري كه كسي پاي آن ننشسته باشد و بشود پاي آن نشست. اين يكي از مشكلات غيرقابل حل و هميشگي تحريريه‌ي دوچرخه بوده و هست؛ چه آن‌زمان كه كل تحريريه‌ي دوچرخه يك كامپيوتر داشت و چه حالا كه 10 سيستم كامپيوتر در دفتر دوچرخه وجود دارد. هميشه يك‌عده هستند كه دنبال سيستم خالي مي‌گردند و هميشه يك عده هستند كه از ترس از دست رفتن جايشان، ممكن است 12 ساعت دستشويي هم نروند!

اينترنت: اينترنت يا همان شبكه‌ي جهاني اطلاعات، يكي از مهم‌ترين ابزار روزنامه‌نگاري در عصر حاضر است. اما چون در دوچرخه اصولاً همه‌چيز برعكس همه‌ي دنياست، اينترنت هم بيش‌تر اون‌ترنت است تا اين‌ترنت! يعني در دوچرخه اين‌قدر اينترنت كند است و اين‌قدر سخت به جايي وصل مي‌شود كه در اكثر موارد همه بي‌خيالش مي‌شوند و مي‌روند دنبال كاري كه لااقل نتيجه داشته باشد.

خودكارهاي رنگي: در هفته‌نامه‌ي دوچرخه، خودكارهاي رنگي، هركدام معني و مفهوم خاصي دارد و مربوط به روزهاي صفحه‌خواني است. اين‌جا صفحه‌هاي نشريه در چند مرحله خوانده مي‌شوند تا هيچ اشتباهي در هيچ صفحه‌اي باقي نماند. رنگ‌هاي خودكارهاي صفحه‌خواني به اين شرح و ترتيب تقسيم‌بندي مي‌شوند:

صورتي (آقاي ي)، نارنجي (آقاي م)، سبز (آقاي ط)، آبي (خانم ق) و قرمز (آقاي ش).

پنجره: اصولاً اعضاي تحريريه‌ي دوچرخه را مي‌توان به دو دسته تقسيم كرد: سرمايي‌ها و گرمايي‌ها.

همين مي‌شود كه هميشه يك‌عده سردشان است و يك‌عده گرمشان و هميشه يك‌عده به باز بودن پنجره معترضند يا يك‌عده از پنجره‌ي بسته گله مي‌كنند. اميد است كه پنجره‌اي اختراع شود كه اين مشكل دو دستگي اعضاي تحريريه‌ي دوچرخه را حل كند.

جاي خالي: جاي خالي هم از آن قصه‌هاست! پيش‌تر گفتيم كه پيداكردن سيستم خالي در دوچرخه كاري بسيار مشكل است، اما جالب است بدانيد جاي خالي از آن هم مشكل‌تر است! يعني صندلي خالي هم گاهي اوقات غنيمتي است دست‌نيافتني! از بس كه اين دوچرخه‌اي‌ها زيادند! خدا زيادشان كند!

پرينتر: پرينتر يا همان چاپگر خودمان از آن مباحثي است كه دوچرخه‌اي‌ها هيچ‌وقت در آن شانس نياورده‌اند و هميشه عجيب‌ترين، خراب‌ترين، حرف‌گوش‌نكن‌ترين، خنگ‌ترين و چپول‌ترين پرينترهاي توليدشده در جهان در دفتر دوچرخه پيدا مي‌شوند. پرينترهايي كه مفاهيم ساده‌اي مثل «پرينت» را نمي‌فهمند!

ماساژ: ماساژ يا مشت‌مال‌درماني يكي از بديهي‌ترين بديهيات دوچرخه است. هميشه يك‌نفر هست كه خسته و ماساژلازم باشد و هميشه يك‌نفر نيست كه او را ماساژ دهد! حتي گاهي كار به خواهش و التماس مي‌رسد تا شخصي راضي مي‌شود همكارش را ماساژ دهد. اميد است به‌زودي چند صندلي ماساژور در دفتر دوچرخه ابتياع شود تا اين مشكل هم بيش از اين دامن‌گير نباشد.

فلش‌مموري: اصولاً فلش‌مموري كاركردي بين مكاني دارد و قرار است اطلاعات را از جايي به جايي ديگر منتقل كند، اما طبق معمول در دوچرخه يك كاركرد ديگر دارد. به اين ترتيب كه اكثر همكاران دوچرخه فلش‌مموري‌شان را روي سيستمشان جا مي‌گذارند و يا در حالي كه از جايشان بلند نشده‌اند، آن را گم مي‌كنند. همين مي‌شود كه يكي از پرمصرف‌ترين كالاها در دفتر دوچرخه فلش‌مموري است؛ البته بعد از شيريني و كاغذ!

خنده‌: يكي از ويژگي‌هاي منحصر به فرد تحريريه‌ي دوچرخه، صداي خنده‌اي است كه به‌طور ميانگين هر پنج‌دقيقه يك‌بار از دفتر اين نشريه‌ي شاد و شنگول بلند مي‌شود. اما يكي از معضلات اين‌همه خنداني، صداي بلند خنده‌هاست كه گاهي با قدرت هفت ريشتر، مي‌تواند يك تكان اساسي به كل ساختمان بدهد و آن‌ها را از خانه‌تكاني بي‌نياز كند. كلاً دوچرخه‌اي‌ها صداي رسايي دارند. رسا كه مي‌گويم، فكر نكنيد رسا ها... رســـــــــــــا!

خاطره‌بازي: خاطره‌بازي، يكي از بازي‌هاي مورد علاقه‌ي همكاران بخش نوجوان هفته‌نامه‌ي دوچرخه است. از آن‌جايي كه مخاطبان اين نشريه هرسال عوض مي‌شوند و نوجوان‌هايي به سن جواني مي‌رسند و كودكاني به سن نوجواني، مخاطبان ثابت و پي‌گير اين نشريه هم هميشه در حال تغييرند. اما همكاران بخش نوجوان و به‌خصوص مسئول بخش نوجوان، حافظه‌اي دارند در حد بوندس‌ليگا و تك‌تك اين نوجوان‌ها را از 14 سال قبل تا امروز با ذكر مشخصات و آثار حفظند و كار هرروزه‌شان خاطره‌بازي در باب نوجوان‌هاي قديمي دوچرخه است.

* * *

به نظر مي‌رسد همكاران از اتاق فرمان اشاره مي‌كنند فضاي صفحه دارد تمام مي‌شود! بنابراين بيش از اين زياده عرضي نيست و اميد است با همين اندك اطلاعاتي كه البته حاصل 14سال تلاش اين‌جانب است به بينشي جديد از دوچرخه‌شناسي رسيده باشيد و اميد است منتظر چاپ كتاب جامع فرهنگ دوچرخه‌شناسي در 14 جلد بمانيد.

باقي بقايتان، جانم فدايتان!

کد خبر 284857

برچسب‌ها

دیدگاه خوانندگان امروز

پر بیننده‌ترین خبر امروز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha